مجله اینترنتی فرهنگی روستای مازغ بالاشهرستان میناب |
وبلاگ شهدا:
مبادا غافل شویم و روزمرگی ما را از حضور تاریخی خویش غافل کند . هیچ پرسیده ای که عالم شهادت بر چه شهادت می دهد که نامی اینچنین بر او نهاده اند؟ راه کاروان عشق از میان تاریخ میگذرد و هر کسی در هر زمان بدین صلا لبیک گوید، از ملازمان کاروان کربلاست. پندار ما اینست که ما مانده ایم و شهدا رفته اند اما حقیقت آنست که زمان ما را با خود برده است و شهداء مانده اند . آن آزادی که غرب می گوید « رهایی از هر تقید و تعهد » است و این آزادی که ما می گوییم نیز «رهایی از هر تعلقی » است . امام(ره) به ما آموخت که انتظار در مبارزه است و این بزرگترین پیام او بود و پس از او اگر باز هم امیدی ما را زنده می دارد همین است . زمان بادی است که می وزد هم هست هم نیست . آن که ریشه در خاک استوار دارند را از طوفان هراسی نیست . جنگ می آمد تا مردان مرد را بیازماید . جنگ آمده بود تا از خرمشهر دروازه ای به کربلا باز شود . هنر آنست که بمیری پیش از آنکه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند که چنین مرده اند . ساحل را دیده ای که چگونه در آینه آب وارونه انعکاس یافته است ؟ سر آن که دهر بر مراد سفلگان می چرخد این است که دنیا وارونه ی آخرت است . پرستو را با گرما عهدی است که هر بهار تازه می شودوطن پرستو بهار است و اگر بهار مهاجر است از پرستو مخواه که بماند . ایندشمن با خیل عظیمی از آهن به مصاف ایمان آمده است و بچهها، همان بچههای محلهی من و تو، کشاورزهای روستا، طلبههای گمنام حوزهها، همان بچههایی که اینجا و آنجا در مساجد و نماز جمعه میبینی، همان بچهها در برابر تمامیت کفر و ماشین جهنمی جنگش ایستادهاند، و تو میدانی که پیروزی با کیست. ای شقایق های آتش گرفته دل خونین ما شقایقی ست که داغ شهادت شما را بر خود دارد آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟ ... ای شهید؛ ای آنکه برکرانه ی ازلی وابدی عالم وجود برنشسته ای دستی برآر و ماقبرستان نشینان عادات سخیف را نیز ازاین منجلاب بیرون کش. عجب ازاین عقل باژگونه که ما رادرجست و جوی شهدابه قبرستان ها می کشانَد!
[ جمعه 95/7/30 ] [ 10:10 عصر ] [ اسحق رنجبری درویش ]
مطهر
* گزیده ای از سخنان آیت الله شهید مطهری درباره فلسطین * « سرزمین مسلمین را غارت کردند » والله و بالله ما در برابر این قضیه (اشغال فلسطین) مسئولیم. به خدا قسم مسئولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. والله قضیه ای که دل پیغمبر اکرم را خون کرده است، این قضیه است. داستانی که دل حسین بن علی را خون کرده است، این قضیه است. اگر حسین بن علی بود می گفت: اگر میخواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد. شمر هزار و سیصد سال پیش مُرد، شمر امروز را بشناس! امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان بخورد. پیغمبر فرمود: « من سمع مسلما ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم » هر کس بشنود صدای مسلمانی را که فریاد می کند، مسلمانان به فریاد من برسید! و او را کمک نکند، دیگر مسلمان نیست، من او را مسلمان نمیدانم. مردم بیدار آن مردمی هستند که فرصت شناس باشند، درد شناس باشند، حقایق شناس باشند. [ جمعه 95/7/30 ] [ 9:49 عصر ] [ اسحق رنجبری درویش ]
من که تو را خوب میشناسم، تو شاید برای آنها که منباب ثواب به زیارت اهل قبور میآیند گمنام باشی، همگی از کنارت بگذرند و بیتوجه، چرا که نامت را در خاک ننوشتهاند، چرا که سنگ قبرت از مرمر سفید نیست، قاب عکس نداری هیچ فانونسی بر مزارت نورافشانی نمیکند، حتی سنگ قبرت تنهاست که با آبی شستشو نگردید! ولی من تو را خوب میشناسم، خیلیخیلی خوب تو برای من گمنام نیستی، نامت بسیجی است، شهرتت دریادل و پدرت حسینی. من تو را بارها و بارها در هفت تپه دیده بودم، آنگاه که ... [ جمعه 95/7/30 ] [ 9:39 عصر ] [ اسحق رنجبری درویش ]
انشاالله ماهم
به اندازه آن بسیجی لیاقت
وفاداری به رهبرمان راپیدا می کنیم
که درآخرین لحظات زندگیش درخط مقدم
پشت بی سیم می گفت:
عراقی ها خاکریز را فتح کرده اند وتیرخلاص می زنند
باید موج بی سیم را تغییر دهم
ولی سلام مارا به امام برسانید
هرکاری ازدستمان بر می آمد کردیم ....
و بگویید
از ما راضی باشد [ جمعه 95/7/30 ] [ 9:29 عصر ] [ اسحق رنجبری درویش ]
ه راستی، چه ارتباطی میان این دو کوکب درخشان آسمان ولایت - که ملک و ملکوت، عرش و فرش همه از یگانگی آن دو سخن میگویند - وجود دارد. هر کجا حسین علیه السلام است، مهدی (عج) نیز هست و هر کجا مهدی (عج) است، حسین علیه السلام نیز هست. ذکر و نام آن یکی، با یاد و نام دیگری قرین و عجین است. مقدمه از نوای غریبانه استغاثه امام حسین (ع)، سالها و قرنها میگذرد، اما انعکاس آن را میتوان در لحظه لحظه تاریخ به گوش جان شنید، این فریاد نه تنها رو به خاموشی و افول نگذاشته، بلکه هر روز رساتر و پرصلابت تر، خروش و جوشش آزادگان عالم را افزوده است. گویا امام حسین (ع) سالها و قرنها چشم به راه دوخته و به انتظار نشسته است; تا امام عصر (عج)، ندایش را پاسخ گوید; پرچم بر زمین ماندهاش را به دوش گیرد; داغهای کهنهاش را التیام بخشد و آرمانهای بلندش را لباس تحقق بپوشاند. روز ظهور، هنگام پاسخ به استغاثه مظلومانه امام حسین (ع) است و حضرت مهدی (عج) پاسخ دهنده آن. در این گستره بی انتها و افقهای دور آن، کسی به خروش و التهاب فرزندش که برای رسیدن آن روز، گذر آرام آرام و جانکاه لحظهها را به تماشا مینشیند و روزها و سالها را با چشمان منتظرش بدرقه میکند وجود ندارد. به راستی چه رمزی مهر سکوت بر لبان بسته و چه سری در این میان رخ پنهان کرده است؟ چرا یاد امام حسین (ع) همیشه و همه جا، همراه و هم پای یاد حضرت مهدی (ع) است؟ چرا هر جا سخن از حسین (ع) است، نام حضرت مهدی (ع) نیز رخ میگشاید؟ چرا عاشورا روز «ظهور» است و یاد حسین (ع) آغازین کلام مهدی علیه السلام...؟
گرچه بررسی و تحلیل این پیوستگیها و نیز نتایج و آثار آن، مجالی دیگر و فرصتی فراخ تر میطلبد و گشودن گره اسرار این پیوستگیها، دلهایی راز دان و جانهایی آگاه از آن اسرار را میطلبد. [ جمعه 95/7/30 ] [ 4:18 عصر ] [ اسحق رنجبری درویش ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |