مجله اینترنتی فرهنگی روستای مازغ بالاشهرستان میناب |
این مطلب حقیقت دارد که در هنگام ظهور مردم را مجبور به پذیرش اسلام میکند و در صورت عدم پذیرش، آنان را به قتل میرساند؟!
![]() عبدالله بن بکیر از حضرت صادق(ع) تفسیر آیه: «...وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ»،[1] را پرسید. امام(ع) فرمود: «این آیه درباره قائم(عج) نازل شده، هنگامى که علیه یهود، نصارا، صابئین، مادیها، برگشتگان از اسلام و کفار در شرق و غرب کره زمین، قیام میکند، و اسلام را پیشنهاد مینماید. هر کس از روى میل پذیرفت دستور میدهد که نماز بخواند و زکات بدهد و آنچه هر مسلمانى مأمور به انجام آن است بر وى نیز واجب میکند، و هر کس مسلمان نشد گردنش را میزند تا آنکه در شرق و غرب عالم یک نفر خدا نشناس باقى نماند».
عبدالله بن بکیر گفت: قربانت گردم! در روى زمین مردم بسیار هستند چطور حضرت قائم میتواند همه آنها را مسلمان کند و یا گردن بزند؟ امام(ع) فرمود: «هنگامى که خداوند چیزى را اراده کند، چیز اندک را زیاد و زیاد را کم میگرداند».[2]
این روایت به جهت سندی، مرسل است؛ لذا اطمینان به صدور آن از امام صادق(ع) کاهش مییابد. علاوه بر این؛ اشکالات محتوایی نیز در آن وجود دارد؛ زیرا اعتقاد و هدایت مردم، مقولهای نیست که با اجبار بتوان به آن دست یافت. این روایت نمایانگر خشونت بسیار است که روایات مخالفی در مقابل آن وجود دارد، لذا نمیتوان این روایت را پذیرفت.
با فرض پذیرش این روایت؛ باید آن را منحصر در اسلام ظاهری و موظف بودن افراد به رعایت قوانین جامعه اسلامی و آنهم بعد از اثبات کامل حقانیت این دین برای همگان دانست.
پی نوشتها:
[1]. آل عمران، 83: «...و تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند، از روى اختیار یا از روى اجبار، در برابرِ [فرمان] او تسلیماند، و همه به سوى او بازگردانده میشوند».
[2]. عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، ج 1، ص 183- 184، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
منبع: اسلام کوئست
[ جمعه 95/7/9 ] [ 6:42 صبح ] [ اسحق رنجبری درویش ]
گرچه حضرت مهدی(ع) در زمان کودکى غیبت صغرایشان آغاز شده است، امّا در همان سن - و نیز در زمان غیبت - آیاتی از قرآن کریم را تفسیر نمودهاند.
![]() 1. آیه: «...فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوى»؛[1] کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدّس «طوى» هستى!
سعد بن عبدالله قمى میخواست از امام حسن عسکری(ع) سؤالاتی بپرسد که آنحضرت به او فرمود: «از نور چشمم بپرس» و به پسر بچهای که در آن مجلس حضور داشت(یعنی حضرت مهدی)، اشاره کرد و آن پسر بچه فرمود: «از هر چه میخواهى سؤال کن»، سعد درباره معنای این آیه شریفه پرسید و گفت که فقهاى فریقین میپندارند، نعلین او از پوست مردار بوده است؟ حضرت مهدی(ع) در پاسخ فرمود: «هر کسی چنین گوید به حضرت موسى(ع) افترا بسته است، و او را در نبوتش نادان دانسته؛ زیرا امر از دو حال بیرون نیست، یا نماز موسى در آن صحیح بوده، یا صحیح نبوده؟ اگر نماز در آن صحیح بوده جایز است که با آن نعلین در آنجا پا نهد؛ هر چند آن بقعه مقدّس و مطهّر باشد؛ از نماز مقدستر و مطهرتر نبوده است. و اگر نماز موسى(ع) در آن صحیح نبوده است، لازم میآید که موسى(ع) حلال و حرام را نداند که چه چیزى در نماز صحیح و چه چیزى غیر صحیح است، که این خود کفر است». سعد گفت: پس مقصود از آن چیست؟ فرمود: «موسى(ع) در وادى مقدس با پروردگارش مناجات کرد؛ و گفت: بارالها! من خالصانه تو را دوست دارم و از هر چه غیر توست دل کندهام با آنکه اهل خود را بسیار دوست میداشت؛ خداى تعالى به او فرمود: نعلین خود را بیرون بیاور یعنى: اگر مرا، خالصانه دوست دارى قلبت را از محبت اهل خود تهى ساز».[2]
2. آیه «کهیعص».[3]
در ادامه حدیث بالا سعد بن عبدالله میگوید: از فرزند امام عسکرى(ع) از تفسیر آیه «کهیعص» پرسیدم و حضرت مهدی(ع) فرمود: «این حروف از أخبار غیبى است که خداوند زکریّا را از آن مطّلع کرده است. و بعد از آن داستان آنرا به محمد(ص) بازگفته است...».[4]
3. آیه «وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَّایَ أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِیَ إِلاَّ فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدی مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرین»؛[5]
موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى میعادگاه ما برگزید؛ و هنگامى که زمینلرزه آنها را فرا گرفت [و هلاک شدند]، گفت: پروردگارا! اگر میخواستى، میتوانستى آنها و مرا پیش از این نیز هلاک کنى! آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام دادهاند، ([مجازات و] هلاک میکنى؟! این، جز آزمایش تو، چیز دیگر نیست؛ که هر کس را بخواهى [و مستحق بدانى]، به وسیله آن گمراه میسازى؛ و هر کس را بخواهى [و شایسته ببینى]، هدایت میکنى! تو ولىّ مایى، و ما را بیامرز، بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانى!.
در ادامه حدیث بالا؛ سعد بن عبدالله میگوید: از امام مهدى(ع) سؤال کردم اى مولای من علت چیست که مردم از برگزیدن امام براى خویشتن ممنوع شدهاند؟ فرمود: «امام مصلح برگزینند یا امام مُفسد؟» گفتم: امام مصلح. فرمود: «آیا امکان ندارد که برگزیده آنها مفسد باشد؟ چون کسى از درون دیگرى که صالح است یا فاسد مطلع نیست». گفتم:
آرى امکان دارد. فرمود: «علت همین است و براى تو دلیل دیگرى بیاورم که عقلت آنرا بپذیرد». فرمود: «رسولان الهى که، خداى تعالى آنها را، برگزید و بر آنها کتاب فرستاد چگونهاند؟ آیا مثل موسى(ع) و عیسى(ع) که پیشوایان امت هستند و بر برگزیدن شایستهترند و عقلشان بیشتر و عملشان کاملتر آیا ممکن است منافق را به جاى مؤمن برگزینند؟». گفتم: خیر. فرمود: «امّا همین موسى کلیم الله، با وجود عقل فراوان و کمال علمش و نزول وحى بر او، از میان بزرگان قومش و سران لشکرش هفتاد مرد را براى میعاد پروردگارش برگزید که در ایمان و اخلاص آنان تردید نداشت؛ ولى در میان آنان، منافقان هم انتخاب شدند؛ خداى تعالى میفرماید: "وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً..." تا آیه "لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللهَ جَهْرَةً"[6] و تا آنجا که فرمود: "فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ"[7] پس حال که دیدیم انتخاب کسى که خداوند، او را براى پیغمبرى برگزیده بود، به افسد تعلّق گرفت و نه اصلح، در حالى که به گمان خودش اصلح بودند و نه افسد، در مییابیم که انتخاب، تنها، حقّ کسى است که از آنچه سینهها پنهانش میدارند آگاه است و باطن مردم بر او آشکار است و میدانیم که برگزیدن مهاجر و انصار هیچ ارزشى ندارد در صورتى که انتساب پیغمبران بر اهل فساد اصابت میکند با آنکه مقصودشان انتخاب افراد صالح بوده است».[8]
4. «وَ فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُن»؛[9] و در آن (بهشت) آنچه دلها میخواهد و چشمها از آن لذت میبرد موجود است.
در احتجاج طبرسى(ره) آمده است از حضرت حجت(ع) سؤال شد از اهل بهشت که آیا آنها وقتى که وارد بهشت شدند بچهدار میشوند یا خیر؟ آنحضرت جواب داد: «در بهشت زنان حامله نمیشوند و تولید مثل صورت نمیگیرد و نه حیض و نه نفاس هیچکدام وجود ندارد و نه مشکلات بچهدارى. چنانچه خداوند فرمود: در بهشت آنچه افراد بخواهند و چشم لذت ببرد وجود دارد. وقتى فردى دلش فرزندى خواست خداوند تعالى براى او خلق میکند بدون حاملگى و متولد شدن به همان صورت که او بخواهد چنانچه حضرت آدم را خلق کرد».[10]
5. «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ الله»؛[11] و شما هیچ چیز را نمیخواهید مگر اینکه خدا بخواهد.
در حدیثى طولانى چنین نقل شده است که؛ حضرت مهدی(ع) به کامل بن ابراهیم مدنى میفرماید: «آمدهاى از سخن مفوّضه[12] سؤال کنی؟ آنها دروغ بستهاند بر ما، دلهاى ما ظرف مشیت خداوند عزّ و جلّ است، هر وقت او بخواهد ما هم میخواهیم؛ خداوند میفرماید: وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ الله».[13]
پی نوشتها:
[1]. طه، 12.
[2]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 460، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.
[3]. مریم، 1.
[4]. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 461.
[5]. اعراف، 155.
[6]. بقره، 55: «ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد؛ مگر اینکه خدا را آشکارا [با چشم خود] ببینیم».
[7]. نساء، 153. «و بخاطر این ظلم و ستم، صاعقه آنها را فرا گرفت».
[8]. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 461 – 462.
[9]. زخرف، 71.
[10]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 488، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
[11]. انسان، 30.
[12]. مفوضّه کسانى بودند که اعتقاد داشتند خداوند کارهایش را واگذار کرده به أئمّه(ع).
[13]. قطب الدین راوندی، سعید بن عبد اللّ?ه، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 459، قم، مؤسسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، چاپ اول، 1409ق
[ جمعه 95/7/9 ] [ 6:40 صبح ] [ اسحق رنجبری درویش ]
حضرت علی(ع) در حدیثی ساخت مسجد جمکران را پیشبینی کرده بود و امام زمان(عج) نیز دستور ساخت آن را داد.
![]() دستور ساخت مسجد جمکران را فردی به نام شیخ عفیف صالح حسن بن مُثله جمکرانی در یکی از شبهای ماه رمضان از حضرت امام عصر(عج) دریافت میکند که روایت کامل بدین شرح است:
شب سهشنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان (393) هجری، در سرای خود خفته بودم که جماعتی به درِ سرای من آمدند. نصفی از شب گذشته بود. مرا بیدار کردند و گفتند: «برخیز و امر امام محمّد مهدی صاحب الزّمان، صلوات اللَّه علیه، را اجابت کن که ترا میخواند».
حسن بن مثله میگوید: من برخاستم و آماده شدم چون به درِ سرای رسیدم، جماعتی از بزرگان را دیدم. سلام کردم. جواب دادند و خوشامد گفتند و مرا به آن جایگاه که اکنون مسجدِ جمکران است، آوردند.
چون نیک نگاه کردم، دیدم تختی نهاده و فرشی نیکو بر آن تخت گسترده و بالشهای نیکو نهاده و جوانی سی ساله، بر روی تخت، بر چهار بالش، تکیه کرده، پیرمردی در مقابل او نشسته، کتابی در دست گرفته، بر آن جوان میخواند. بیش از شصت مرد که برخی جامه سفید و برخی جامه سبز بر تن داشتند، بر گرد او روی زمین نماز میخواندند.
آن پیرمرد که حضرت خضر علیه السلام بود، مرا نشاند و حضرت امام علیه السلام مرا به نام خود خواند و فرمود: برو به حسن بن مسلم بگو: تو چند سال است که این زمین را عمارت میکنی و ما خراب میکنیم. پنج سال زراعت کردی و امسال دیگرباره شروع کردی، عمارت میکنی. رخصت نیست که تو دیگر در این زمین زراعت کنی، باید هر چه از این زمین منفعت بردهای، برگردانی تا در این موضع مسجد بنا کنند.
به حسن بن مسلم بگو: این جا، زمین شریفی است و حق تعالی این زمین را از زمین های دیگر برگزیده و شریف کرده است، تو آن را گرفته به زمین خود ملحق کردهای! خداوند، دو پسر جوان از تو گرفت و هنوز هم متنبّه نشدهای! اگر از این کار بر حذر نشوی، نقمت خداوند، از ناحیهای که گمان نمیبری بر تو فرو میریزد.
حسن بن مثله عرض کرد: سید و مولای من! مرا در این باره، نشانی لازم است؛ زیرا، مردم، سخن مرا بدون نشانه و دلیل نمیپذیرند.
امام علیه السلام فرمود: تو برو رسالت خود را انجام بده. ما، در این جا علامتی میگذاریم که گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سید ابوالحسن، و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را بیاورد و منفعت چند ساله را از وی بگیرد و به دیگران دهد تا بنای مسجد بنهند، و باقی وجوه را از رهق به ناحیه اردهال که ملک ما است، بیاورد، و مسجد را تمام کند، و نصفِ رهق را بر این مسجد وقف کردیم که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد کنند. پس آن حضرت به من اشاره کردند که برو.
چون مقداری راه پیمودم، بار دیگر مرا صدا کردند و فرمودند: در گلّه جعفر کاشانی - چوپان - بُزی است، باید آن بز را بخری. اگر مردم پولش را دادند، با پول آنان خریداری کن، وگرنه پولش را خودت پرداخت کن. فردا شب آن بز را بیاور و در این موضع ذبح کن. آن گاه روز چهارشنبه هجدهم ماه مبارک رمضان، گوشت آن بز را بر بیماران و کسانی که مرض صعبالعلاج دارند، انفاق کن که حق تعالی همه را شفا دهد.
آن بز، ابلق است. موهای بسیار دارد. هفت نشان سفید و سیاه، هر یکی به اندازهی یک درهم، در دو طرف آن است که سه نشان در یک طرف و چهار نشان در طرف دیگر آن است آن گاه به راه افتادم. یک بار دیگر مرا فرا خواند و فرمود: هفت روز یا هفتاد روز در این محلّ اقامت کن.
حدیث حضرت علی(ع) در باره مسجد جمکران
مطابق نقل خلاصة البلدان از کتاب( مونس الحزین) شیخ صدوق، حدیثی از امیر مؤمنان (علیه السلام ) در رابطه با مسجد جمکران نقل کرده اند که فرازهایی از آن را در این جا میآوریم :
«ای پسر یمانی! در اوّل ظهور، خروج نماید قائم آل محمّد علیه السلام از شهری که آن را قم گویند و مردم را دعوت به حق میکند، همه خلائق از شرق و غرب، به آن شهر روی آورند و اسلام، تازه شود ...ای پسر یمانی! این زمین، مقدّس است، از همهی لوثها، پاک است ...عمارت آن، هفت فرسنگ در هشت فرسنگ باشد. رایت وی بر این کوه سفید بزنند، به نزد دهی کهن، که در جنب مسجد است، و قصری کهن - که قصر مجوس است و آن را جمکران خوانند. از زیر یک مناره آن مسجد بیرون آید، نزدیک آن جا که آتشخانه گبران بوده ...»
بر اساس این حدیث مسجد سهله در دوران ظهور حضرت بقیةاللَّه، أرواحنا فداه، پایگاه آن حضرت خواهد بود، مسجد مقدّس جمکران نیز در عصر ظهور، جایگاه خاصّی دارد و پایگاه دیگری برای آن حضرت محسوب می شود.
چرا مسجد جمکران را چهارشنبه شبها زیارت میکنیم؟
بیشتر کاروانها و برنامه ریزی های زیارت مسجد جمکران در شبهای چهارشنبه انجام می شود که شاید بسیاری از ما دلیل آن را ندانیم.
حضرت بقیةاللَّه(عج) فرمودند: فردا شب که شب چهارشنبه است، آن بز را به همین جایگاه بیاور و ذبح کن و روز چهارشنبه که هجدهم ماه رمضان است، گوشت آن را به بیماران صعبالعلاج انفاق کن که خداوند، همهشان را شفا عنایت میکند. همین تعیین زمان از جانب امام عصر(عج) روز دیدار عشقان را هم مشخص کرد و فضیلت بخشید.
منبع: باشگاه خبرنگاران
[ جمعه 95/7/9 ] [ 6:33 صبح ] [ اسحق رنجبری درویش ]
![]()
ندای آسمانی در نزدیکی ظهور، صدایی است که از آسمان شنیده میشود و در آن به معرفی حضرت مهدی(عج) و بیان نام، نسب و حقانیت ایشان و پیروانش میپردازد. این صدا توسط همگان شنیده میشود و میتوان آن را معجزهای دانست که بدون هیچ وسیله ارتباطی، همگان حتی افرادی که در خواب هستند، آن را میشنوند، ندای آسمانی با الفاظ «ندا»، «صیحه»، «صوت»، «اعلان»، «فزعه» و «هدّه» در احادیث شیعه و عامه آمده است.
برچسب
عصر یک جمع? دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظهء باران نرسیده است؟ ............................... ب [ چهارشنبه 95/7/7 ] [ 3:37 عصر ] [ اسحق رنجبری درویش ]
سخنانی که حضرت مهدی(عج) در نخستین روز ظهور خواهد گفت
اوّلین خطبه و اعلامیّه حضرت بقیةالله (عج) در روایتی از امام باقر(ع) که آیت الله محمد خادمی شیرازی درکتاب «تحفه امام مهدی» آورده است را بخوانید.
اوّلین خطبه و اعلامیّه حضرت بقیةالله روحی له الفداء: از امام باقر(ع) روایت شده که آن حضرت فرمودند: در روز اول ظهور، قائم ما در مکه در کنار بیت الله الحرام در حالتی که به کعبه تکیه داده است مردم جهان را مخاطب قرار داده، چنین می فرماید: ای مردم! ما آل محمد -که درود خداوند بر او و خاندانش باد - در درجه اول از خداوند بزرگ و در مرتبه دوم از بندگان خداوند که جواب ما را می دهند یاری می طلبیم. (البته طلب یاری از مردم به جهت امتحان و اتمام حجّت بر آنها است.) ای مردم! ما خاندان پیامبر شما هستیم و از هرکس به خداوند بزرگ و حبیبش رسول الله سزاوارتریم [و از نظر مقام، برتری داریم]. ای مردم! هر کس در ارتباط با حضرت آدم با من مجادله کند بداند من از او به آدم اولی ترم و آن که در رابطه با شخصیت نوح با من محاجّه کند من بر او نسبت به نوح مقدّم هستم و هر کس بخواهد در ارتباط با ابراهیم با من مجادله کند من از او نسبت به ابراهیم برتری دارم و اگر کسی بخواهد با شخصیت محمد -که درود خداوند بر او و خاندانش باد - با من محاجّه کند مسلّماً من نسبت به حضرت محمد از او احقّ و اولی [و تنها فرزند و باقیمانده او و یگانه نگهبان دین و شخصیّت او] هستم و هرکس که بخواهد در ارتباط با بقیّه انبیاء و فرستادگان خداوند به محاجّه با من برخیزد، من بر او نسبت به انبیاء تقدم دارم [و جانشین اجرا کننده تمام طرحهای آنها من هستم]. آیا خداوند در قرآن مجیدش نفرموده است: «به درستی که خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان اختیار فرموده و بعضی را بر برخی برتری داده است. و البته خداوند شنوا و دانا است.»؟ پس ای مردم! من تنها باقیمانده از آدم و یگانه ذخیره نوح پیامبر و خلاصه و برگزیده از ابراهیم و از محمد هستم که درود خداوند بر آن بزرگوار و خاندانش باد. ای مردم! بدانید آن کس که بخواهد در قرآن با من مجادله نماید من از همه اولی تر به قرآن خداوند هستم [و تمام علوم و معارف قرآن و قوانین حیات بخش آن در نزد من است]. ای مردم! آگاه باشید هر کس که درباره سنت رسول اکرم [یعنی تعلیمات آن حضرت و خاندان عزیزش] با من مجادله کند، من اولی تر از او هستم. پس شما را به خداوند سوگند می دهم هر کس که امروز سخنان مرا می شنود آن را به آنهایی که در اینجا حاضر نیستند برساند، و شما را به حق خداوند و رسول او و آن حقی که من بر شما دارم [یعنی حق ذُوالقربای پیامبر بودن] سوگند می دهم که ما را در حقوقمان یاری نمایید و جلوی ظلم و ستم را که درباره ما روا داشتند بگیرید؛ چه آنکه حقوق ما را پنهان ساختند و درباره ما ظلم کردند و از وطنمان آواره نمودند و نسبت به ما غدر روا داشتند و پیروان باطل بر ما افترا بستند. از خدا بترسید، ما را مخذول نکنید، بلکه یاری کنید تا خداوند شما را نُصرت عطا فرماید. پی نوشت ها :1-سوره آل عمران(2)، آیات 33-35.2-نعمانی، الغیبه، ب 14، ح 67. [ چهارشنبه 95/7/7 ] [ 3:32 عصر ] [ اسحق رنجبری درویش ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |