سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مجله اینترنتی فرهنگی روستای مازغ بالاشهرستان میناب

پس از شهادت حضرت علی (ع )، به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع )مامت و رهبری شیعیان به حسن بن علی (ع )، فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع )، منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسین (ع ) که دست پرورد وحی محمدی و ولایت علوی بود، همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتی بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ ، امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه ناراحتیها را تحمل نماید، امام حسین (ع ) شریک رنجهای برادر بود و چون می دانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین معاویه ، در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) دهان آلوده اش را به بدگویی نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود، امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوی معاویه بشکند و سزای ناهنجاریش را به کنارش بگذارد، ولی امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشی فراخواند، امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش بازگشت ، آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه (15) برآمد، و با بیانی رسا و کوبنده خاموشش ساخت .

الاصابه ، ج 1، ص .333 (13)

تذکرة الخواص ابن جوزی ، ص 34- الاصابه ، ج 1، ص ,333 آن طور که بعضی از (14)

مورخین گفته اند این موضوع تقریبا در سن ده سالگی امام حسین (ع ) اتفاق افتاده

است .

ارشاد مفید، ص .173 (15)


[ یکشنبه 95/7/11 ] [ 11:47 عصر ] [ اسحق رنجبری درویش ]

از ولادت حسین بن علی (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفی که پیامبر راستین اسلام (ص ) درباره حسین (ع ) ابراز می داشت ، به بزرگواری و مقام شامخ پیشوای سوم آگاه شدند. سلمان فارسی می گوید: دیدم که رسول خدا (ص ) حسین (ع ) را بر زانوی خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی ، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی ، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهای خدایی که نه نفرند و خاتم ایشان ، (8) قائم ایشان (امام زمان "عج ") می باشد.

انس بن مالک روایت می کند: وقتی از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می داری ، فرمود:

بارها رسول گرامی حسن (ع ) و حسین (ع ) را به سینه می فشرد و (9) حسن و حسین را، (10) آنان را می بویید و می بوسید. ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است ، در عین حال اعتراف می کند که : "رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانه های خویش نشانده بود و به سوی ما می آمد، وقتی به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست (11) داشته ، و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است .

عالی ترین ، صمیمی ترین و گویاترین رابطه معنوی و ملکوتی بین پیامبر و حسین را می توان در این جمله رسول گرامی اسلام (ص ) خواند که فرمود: "حسین از من و من از (12) حسینم 

مقتل خوارزمی ، ج 1، ص 146- کمال الدین صدوق ، ص .152 (8)

سنن ترمذی ، ج 5، ص .323 (9)

ذخائر العقبی ، ص .122 (10)

الاصابه ، ج ,11 ص .30 (11)

سنن ترمذی ، ج 5، ص 324- در این قسمت روایاتی که در کتابهای اهل تسنن آمده (12)


[ یکشنبه 95/7/11 ] [ 11:47 عصر ] [ اسحق رنجبری درویش ]

چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنیا رحلت فرمود، به گفته رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و وصیت حسن بن علی (ع ) امامت و رهبری شیعیان به امام حسین (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبری جامعه گردید. امام حسین (ع ) می دید که معاویه با اتکا به قدرت اسلام ، بر اریکه حکومت اسلام به ناحق تکیه زده ، سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامی و قوانین خداوند است ، و از این حکومت پوشالی مخرب به سختی رنج می برد، ولی نمی توانست دستی فراز آورد و قدرتی فراهم کند تا او را از جایگاه حکومت اسلامی پایین بکشد، چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نیز وضعی مشابه او داشت .

امام حسین (ع ) می دانست اگر تصمیمش را آشکار سازد و به سازندگی قدرت بپردازد، پیش از هر جنبش و حرکت مفیدی به قتلش می رساند، ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پیشه ساخت که اگر برمی خاست ، پیش از اقدام به دسیسه کشته می شد، و از این کشته شدن هیچ نتیجه ای گرفته نمی شد.

بنابراین تا معاویه زنده بود، چون برادر زیست و علم مخالفتهای بزرگ نیفراخت ، جز آن که گاهی محیط و حرکات و اعمال معاویه را به باد انتقاد می گرفت و مردم را به آینده نزدیک امیدوار می ساخت که اقدام مؤثری خواهد نمود. و در تمام طول مدتی که معاویه از مردم برای ولایت عهدی یزید، بیعت می گرفت ، حسین به شدت با او مخالفت کرد، و هرگز تن به بیعت یزید نداد و ولی عهدی او را نپذیرفت و حتی گاهی (16) سخنانی تند به معاویه گفت و یا نامه ای کوبنده برای او نوشت .

معاویه هم در بیعت گرفتن برای یزید، به او اصراری نکرد و امام (ع ) همچنین بود و ماند تا معاویه درگذشت ...

رجال کشی ، ص 94- کشف الغمة ، ج 2، ص .206 (16)


[ یکشنبه 95/7/11 ] [ 11:46 عصر ] [ اسحق رنجبری درویش ]
یزید پس از معاویه بر تخت حکومت اسلامی تکیه زد و خود را امیرالمؤمنین خواند،و برای این که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبیت کند، مصمم شد برای نامداران و شخصیتهای اسلامی پیامی بفرستد و آنان را به بیعت با خویش بخواند. به همین منظور، نامه ای به حاکم مدینه نوشت و در آن یادآور شد که برای من از حسین (ع ) بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاکم این خبر را به امام حسین (ع ) رسانید و جواب مطالبه نمود. امام حسین (ع ) چنین فرمود:
"انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل (17) یزید آن گاه که افرادی چون یزید، (شراب خوار و قمارباز و بی ایمان و ناپاک که حتی ظاهر اسلام را هم مراعات نمی کند) بر مسند حکومت اسلامی بنشیند، باید فاتحه اسلام را خواند. (زیرا این گونه زمامدارها با نیروی اسلام و به نام اسلام ، اسلام را از بین می برند.)
امام حسین (ع ) می دانست اینک که حکومت یزید را به رسمیت نشناخته است ، اگر در مدینه بماند به قتلش می رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفی از مدینه به سوی مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه ، همراه با سرباز زدن او از بیعت یزید، در بین مردم مکه و مدینه انتشار یافت ، و این خبر تا به کوفه هم رسید. کوفیان از امام حسین (ع ) که در مکه بسر می برد دعوت کردند تا به سوی آنان آید و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقیل ، پسر عموی خویش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفی را از نزدیک ببیند و برایش بنویسد. مسلم به کوفه رسید و با استقبال گرم و بی سابقه ای روبرو شد، هزاران نفر به عنوان نایب امام (ع ) با او بیعت کردند، و مسلم هم نامه ای به امام حسین (ع ) نگاشت و حرکت فوری امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسین (ع ) کوفیان را به خوبی می شناخت ، و بی وفایی و بی دینی شان را در زمان حکومت پدر و برادر دیده بود و می دانست به گفته ها و بیعتشان با مسلم نمی توان اعتماد کرد، و لیکن برای اتمام حجت و اجرای اوامر پروردگار تصمیم گرفت که به سوی کوفه حرکت کند.
با این حال تا هشتم ذی حجه ، یعنی روزی که همه مردم مکه عازم رفتن به "منی " بودند و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام می خواست خود را به مکه (18) برساند، آن حضرت در مکه ماند و در چنین روزی با اهل بیت و یاران خود، از مکه به طرف عراق خارج شد و با این کار هم به وظیفه خویش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پیغمبر امت ، یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نکرده ، بلکه علیه او قیام کرده است .
یزید که حرکت مسلم را به سوی کوفه دریافته و از بیعت کوفیان با او آگاه شده بود، ابن زیاد را (که از پلیدترین یاران یزید و از کثیفترین طرفداران حکومت بنی امیه بود) به کوفه فرستاد. ابن زیاد از ضعف ایمان و دورویی و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهدید ارعاب ، آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت ، و مسلم به تنهایی با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت ، و پس از جنگی دلاورانه و شگفت ، با شجاعت شهید شد.
(سلام خدا بر او باد). و ابن زیاد جامعه دورو و خیانتکار و بی ایمان کوفه را علیه امام حسین (ع ) برانگیخت ، و کار به جایی رسید که عده ای از همان کسانی که برای امام (ع ) دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام حسین (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسین (ع ) از همان شبی که از مدینه بیرون آمد، و در تمام مدتی که در مکه اقامت گزید، و در طول راه مکه به کربلا، تا هنگام شهادت ، گاهی به اشاره ، گاهی به اعلان می داشت که : "مقصود من از حرکت ، رسوا ساختن حکومت ضد اسلامی یزید و صراحت ، برپاداشتن امر به معروف و نهی از منکر و ایستادگی در برابر ظلم و ستمگری است و جز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدی هدفی ندارم .
و این مأموریتی بود که خداوند به او واگذار نموده بود، حتی اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسیری خانواده اش اتمام پذیرد. رسول گرامی (ص ) و امیرمؤمنان (ع) و حسن بن علی (ع ) پیشوایان پیشین اسلام ، شهادت امام حسین (ع ) را بارها بیان فرموده بودند. حتی در هنگام ولادت امام حسین (ع )، و خود امام حسین (ع ) به (19) رسول گرانمایه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود.
علم امامت می دانست که آخر این سفر به شهادتش می انجامد، ولی او کسی نبود که در برابر دستور آسمانی و فرمان خدا برای جان خود ارزشی قائل باشد، یا از اسارت خانواده اش واهمه ای به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را کرامت و شهادت را سعادت می پنداشت . (سلام ابدی خدا بر او باد) .
خبر "شهادت حسین (ع ) در کربلا" به قدری در اجتماع اسلامی مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پایان این سفر مطلع بودند. چون جسته و گریخته ، از رسول الله (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و امام حسن بن علی (ع ) و دیگر بزرگان صدر اسلام شنیده بودند. بدینسان حرکت امام حسین (ع ) با آن درگیریها و ناراحتیها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشدید کرد. بویژه که خود در طول راه می فرمود: "من کان باذلا فینا مهجته (20) و موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا.
هر کس حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بیاید. و لذا در بعضی از دوستان این توهم پیش آمد که حضرتش را از این سفر منصرف سازند.
غافل از این که فرزند علی بن ابی طالب (ع ) امام و جانشین پیامبر، و از دیگران به وظیفه خویش آگاهتر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد کشید.
باری امام حسین (ع ) با همه این افکار و نظریه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خویش ادامه داد، و کوچکترین خللی در تصمیمش راه نیافت .
سرانجام ، رفت ، و شهادت را دریافت . نه خود تنها، بلکه با اصحاب و فرزندان که هر یک ستاره ای درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و کشته شدند، و خونهایشان شنهای گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید (باقی مانده بسترهای گناه آلود خاندان امیه ) جانشین رسول خدا نیست ، و اساسا اسلام از بنی امیه و بنی امیه از اسلام جداست . 
راستی هرگز اندیشیده اید اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرین حسین (ع ) به وقوع نمی پیوست و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص ) می دانستند، و آن گاه اخبار دربار یزید و شهوترانیهای او و عمالش را می شنیدند، چقدر از اسلام متنفر می شدند، زیرا اسلامی که خلیفه پیغمبرش یزید باشد، به راستی نیز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام حسین (ع ) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت را به گوش مردم برسانند. و شنیدیم و خواندیم که در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نکبت بار یزید، هماره و همه جا دهان گشودند و فریاد زدند، و پرده زیبای فریب را از چهره زشت و جنایتکار جیره خواران بنی امیه برداشتند و ثابت کردند که یزید سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لیاقت خلافت ندارد و این اریکه ای که او بر آن تکیه زده جایگاه او نیست . سخنانشان رسالت شهادت حسینی را تکمیل کرد، طوفانی در جانها برانگیختند، چنان که نام یزید تا همیشه مترادف با هر پستی و رذالت و دناءت گردید و همه آرزوهای طلایی و شیطانیش چون نقش بر آب گشت . نگرشی ژرف می خواهد تا بتوان بر همه ابعاد این شهادت عظیم و پرنتیجه دست یافت .

از همان اوان شهادتش تا کنون ، دوستان و شیعیانش ، و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج می گذارند، همه ساله سالروز به خون غلتیدنش را، سالروز قیام و شهادتش را با سیاه پوشی و عزاداری محترم می شمارند، و خلوص خویش را با گریه بر مصایب آن بزرگوار ابراز می دارند. پیشوایان مآل اندیش و معصوم ما، هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنایتی خاص داشتند. 
 

غیر از این که خود به زیارت مرقدش می شتافتند و عزایش را بر پا می داشتند، در فضیلت عزاداری و محزون بودن برای آن بزرگوار، گفتارهای متعددی ایراد فرموده اند. ابوعماره گوید: "روزی به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسیدم ، فرمود اشعاری در سوگواری حسین برای ما بخوان . وقتی شروع به خواندن نمودم صدای گریه حضرت برخاست ، من می خواندم و آن عزیز می گریست ، چندان که صدای گریه از خانه برخاست .
بعد از آن که اشعار را تمام کردم ، امام (ع ) در فضلیت و ثواب مرثیه و گریاندن مردم بر امام (21) حسین (ع ) مطالبی بیان فرمود و نیز از آن جناب است که فرمود: "گریستن و بی تابی کردن در هیچ مصیبتی شایسته (22) نیست مگر در مصیبت حسین بن علی ، که ثواب و جزایی گرانمایه دارد.
باقرالعلوم ، امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که یکی از اصحاب بزرگ او است فرمود: "به شیعیان ما بگویید که به زیارت مرقد حسین بروند، زیرا بر هر شخص باایمانی که (23) به امامت ما معترف است ، زیارت قبر اباعبدالله لازم می باشد.
امام صادق (ع ) می فرماید: "ان زیارة الحسین علیه السلام افضل ما یکون من الاعمال . (24) همانا زیارت حسین (ع ) از هر عمل پسندیده ای ارزش و فضیلتش بیشتر است .
زیرا که این زیارت در حقیقت مدرسه بزرگ و عظیم است که به جهانیان درس ایمان و عمل صالح می دهد و گویی روح را به سوی ملکوت خوبیها و پاکدامنیها و فداکاریها پرواز می دهد. هر چند عزاداری و گریه بر مصایب حسین بن علی (ع )، و مشرف شدن به زیارت قبرش و بازنمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسه ساز کربلایش ارزش و معیاری والا دارد، لکن باید دانست که نباید تنها به این زیارتها و گریه ها و غم گساریدن اکتفا کرد، بلکه همه این تظاهرات ، فلسفه دین داری ، فداکاری و حمایت از قوانین آسمانی را به ما گوشزد می نماید، و هدف هم جز این نیست ، و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینی آموختن انسانیت و خالی بودن دل از هر چه غیر از خداست می باشد، و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم ، هدف مقدس حسینی به فراموشی می گراید.



اخلاق و رفتار امام حسین (ع )
با نگاهی اجمالی به 56سال زندگی سراسر خداخواهی و خداجویی حسین (ع )، درمی یابیم که هماره وقت او به پاکدامنی و بندگی و نشر رسالت احمدی و مفاهیم عمیقی والاتر از درک و دید ما گذشته است . اکنون مروری کوتاه به زوایای زندگانی آن عزیز، که پیش روی ما است :
جنابش به نماز و نیایش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسیاری و حتی در آخرین شب (25) داشت . گاهی در شبانه روز صدها رکعت نماز می گزاشت .
زندگی دست از نیاز و دعا برنداشت ، و خوانده ایم که از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خدای خویش به خلوت بنشیند. و فرمود: "خدا می داند که من نماز و تلاوت (26) قرآن و دعای زیاد و استغفار را دوست دارم (27) حضرتش بارها پیاده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.
ابن اثیر در کتاب "اسد الغابة " می نویسد: "کان الحسین رضی الله عنه فاضلا کثیر الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال (28) الخیر جمیعها. حسین (ع ) بسیار روزه می گرفت و نماز می گزارد و به حج می رفت و صدقه می داد و همه کارهای پسندیده را انجام می داد.
شخصیت حسین بن علی (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتی با برادرش امام مجتبی (ع ) پیاده به کعبه می رفتند، همه بزرگان و شخصیتهای اسلامی به (29) احترامشان از مرکب پیاده شده ، همراه آنان راه می پیمودند.
احترامی که جامعه برای حسین (ع ) قائل بود، بدان جهت بود که او با مردم زندگی می کرد - از مردم و معاشرتشان کناره نمی جست - با جان جامعه هماهنگ بود، چونان دیگران از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ایمان بی تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و یاور مردم ساخته بود.
و گرنه ، او نه کاخهای مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمی بستند، و حرم رسول الله (ص ) را برای او خلوت نمی کردند... این روایت یک نمونه از اخلاق اجتماعی اوست ، بخوانیم :
روزی از محلی عبور می فرمود، عده ای از فقرا بر عباهای پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره های خشکی می خوردند، امام حسین (ع ) می گذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بیان داشت : "ان الله لا یحب المتکبرین "، خداوند متکبران را دوست نمی دارد. (30)

پس فرمود: "من دعوت شما را اجابت کردم ، شما هم دعوت مرا اجابت کنید. 

آنها هم دعوت آن حضرت را پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدین ترتیب پذیرایی گرمی (31) هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند، از آنان به عمل آمد، و نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت .
شعیب بن عبدالرحمن خزاعی می گوید: "چون حسین بن علی (ع ) به شهادت رسید، بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند، علتش را از امام زین العابدین (ع ) پرسیدند، فرمود این پینه ها اثر کیسه های غذایی است که پدرم شبها به دوش می کشید و به خانه (32) زنهای شوهرمرده و کودکان یتیم و فقرا می رسانید.

علائلی در کتاب "سمو المعنی " می نویسد:

"ما در تاریخ انسان به مردان بزرگی برخورد می کنیم که هر کدام در جبهه و جهتی عظمت و بزرگی خویش را جهان گیر ساخته اند، یکی در شجاعت ، دیگری در زهد، آن دیگری در سخاوت ، و... اما شکوه و بزرگی امام حسین (ع ) حجم عظیمی است که ابعاد بی نهایتش هر یک مشخص کننده یک عظمت فراز تاریخ است ، گویا او جامع همه (33) والاییها و فرازمندیها است .
آری ، مردی که وارث بی کرانگی نبوت محمدی است ، مردی که وارث عظمت عدل و مروت پدری چون حضرت علی (ع ) است و وارث جلال و درخشندگی فضیلت مادری چون حضرت فاطمه (س ) است ، چگونه نمونه برتر و والای عظمت انسان و نشانه آشکار فضیلتهای خدایی نباشد. درود ما بر او باد که باید او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهیم .
امام حسین (ع ) و حکایت زیستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها نمونه یک بزرگ مرد تاریخ را برای ما مجسم می سازد، بلکه او با همه خویشتن ، آیینه تمام نمای فضیلتها، بزرگ منشیها، فداکاریها، جان بازیها، خداخواهیها وخداجوییها می باشد، او به تنهایی می تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشریت را ضامن گردد. بودن و رفتنش ، معنویت و فضیلتهای انسان را ارجمند نمود.


پی نوشتها:

در سال و ماه و روز ولادت امام حسین (ع ) اقوال دیگری هم گفته شده است ، ولی (1)
ما قول مشهور بین شیعه را نقل کردیم . ر. به . ک . اعلام الوری طبرسی ، ص .213
احتمال دارد منظور از اسما، دختر یزید بن سکن انصاری باشد. ر. به . ک . اعیان (2)
الشیعه ، جزء ,11 ص .167
امالی شیخ طوسی ، ج 1، ص .377 (3)
شبر بر وزن حسن ، و شبیر بر وزن حسین ، و مبشر بر وزن محسن ، نام پسران هارون (4)
بوده است و پیغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسین و محسن را به این سه نام
نامیده است - تاج العروس ، ج 3، ص ,389 این سه کلمه در زبان عبری همان معنی را
دارد که حسن و حسین و محسن در زبان عربی دارد - لسان العرب ، ج ,66 ص .60
معانی الاخبار، ص .57 (5)
در منابع اسلامی درباره عقیقه سفارش فراوان شده و برای سلامتی فرزند بسیار (6)
مؤثر دانسته شده است . ر. به . ک . وسائل الشیعه ، ج ,15 ص 143به بعد.
کافی ، ج 6، ص .33 (7)
مقتل خوارزمی ، ج 1، ص 146- کمال الدین صدوق ، ص .152 (8)
سنن ترمذی ، ج 5، ص .323 (9)
ذخائر العقبی ، ص .122 (10)
الاصابه ، ج ,11 ص .30 (11)
سنن ترمذی ، ج 5، ص 324- در این قسمت روایاتی که در کتابهای اهل تسنن آمده (12)
است نقل شد تا برای آنها هم سندیت داشته باشد.
الاصابه ، ج 1، ص .333 (13)
تذکرة الخواص ابن جوزی ، ص 34- الاصابه ، ج 1، ص ,333 آن طور که بعضی از (14)
مورخین گفته اند این موضوع تقریبا در سن ده سالگی امام حسین (ع ) اتفاق افتاده
است .
ارشاد مفید، ص .173 (15)
رجال کشی ، ص 94- کشف الغمة ، ج 2، ص .206 (16)
مقتل خوارزمی ، ج 1، ص 184- لهوف ، ص .20 (17)
روز هشتم ماه ذیحجه مستحب است که حاجیها به "منی " بروند، و در آن زمان به (18)
این حکم استحبابی عمل می کردند، ولی در زمان ما مرسوم شده است که از روز هشتم
یکسره به عرفات می روند.
کامل الزیارات ، ص 68به بعد - مشیر الاحزان ، ص 9. (19)
لهوف ، ص .53 (20)
کامل الزیارات ، ص .105 (21)
کامل الزیارات ، ص .101 (22)
کامل الزیارات ، ص .121 (23)
کامل الزیارات ، ص .147 (24)
عقد الفرید، ج 3، ص .143 (25)
ارشاد مفید، ص .214 (26)
مناقب ابن شهرآشوب ، ج 3، ص 224- اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (27)
اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (28)
ذکری الحسین ، ج 1، ص ,152 به نقل از ریاض الجنان ، چاپ بمبک ی ، ص 241- (29)
انساب الاشراف .
سوره نحل ، آیه .22 (30)
تفسیر عیاشی ، ج 2، ص .257 (31)
مناقب ، ج 2، ص .222 (32)
از کتاب سمو المعنی ، ص 104به بعد، نقل به معنی شده است . (33)


[ یکشنبه 95/7/11 ] [ 11:45 عصر ] [ اسحق رنجبری درویش ]
به گزارش مشرق، واژه صلا?، جمع آن صلوات به معنی نماز خواندن و درود و تحیّت است. صلّی الله علیه، یعنی خداوند بر او درود فرستاد، در «معجم الوسیط» هم صلا به معنای دعا است. 
 
در «تفسیر جوان» آمده است که: چنانچه صلوات به خدا نسبت داده شود، به معنی فرستادن رحمت است و هر گاه به فرشتگان و مؤمنان منسوب گردد؛ به معنی طلب رحمت است.1 
 
معنای صلوات فرستادن خداوند بر پیامبر(ص) چیست؟ یعنی وقتی ما می‌گوییم: «الّلهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد»، از خداوند خواسته‌ایم که چه کاری بکند؟ مگر آنها در کمال مطلق نیستند؟ 
 
در قرآن کریم به مؤمنان دستور می‌دهد که به پیامبر(ص) درود و سلام بفرستند: «انّ الله و ملائکه یصلّون علی النّبی یا ایّها الّذین امنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما؛ خداوند و فرشتگان بر پیامبر(ص) درود می‌فرستند؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر او درود بفرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید».2 
 
مقام پیامبر(ص) آن‌قدر والا است که خدای سبحان و تمام فرشتگان بر او درود و سلام می‌فرستند و بهتر است مؤمنان هم در این آهنگ کلّی هم‌نوا و هماهنگ شوند. 
 
علاوه بر آن، صلوات خدا به معنی فرستادن رحمت است و این گسترش دادن مقام معنوی پیامبر(ص) و آل پیامبر(ع) است و صلوات فرشتگان و مؤمنان به معنی طلب رحمت و مغفرت است و این هم خواستاری مقام و عظمت معنوی آنها است. 
 
طلب کردن رحمت برای بندگان 
ناگفته نماند که فرستادن صلوات و سلام بر پیامبر(ص) و آل پیامبر(ع) از طرف مؤمنان در حقیقت طلب کردن رحمت بر خودشان نیز است؛ زیرا در واقع پیامبر(ص) و ائمّه(ع) واسطه فیض الهی هستند. اگر بر آنها صلوات نفرستیم، در واقع خود را از رحمت الهی محروم کرده‌ایم. 
 
درود بر پیامبر(ص) سبب پاکی اعمال و نیز قبولی آنها می‌شود، همچنین باعث اجابت دعاها، کفّاره گناهان، نورانی شدن در قیامت و راه پیدا کردن به بهشت می‌شود. 
 
 
در زیارت جامعه کبیره آمده: 
«و جعل صلواتنا علیکم و ما خصّنا به من ولایتکم، طیبا لخلقنا و طهاره لانفسنا و تزکیه لنا و کفاره لذنوبنا ...؛ 
 
 
و قرار داد درودهای ما را بر شما و آنچه را مخصوص گردانید، به ما از دوستی و محبّت شما به خاطر پاک گردانیدن خلقت ما و پاکیزگی برای جان‌های ما و جهت پاکی روح ما و کفّاره گناهان ما». 
 
شخصی از پیامبر(ص) پرسید: صلوات فرستادن امّت، ارسال تحفه‌ای است به نزد شما، آیا از جانب شما تحفه‌ای برای ایشان خواهد بود؟ 
 
آن حضرت فرمود: «امروز، صلوات امّت بر من، تحفه‌ای است از ایشان برای من و فردا، تحفه من برای ایشان، در بهشت خواهد بود.» 
 
صلوات در آینه قرآن و کلام معصوم(ع) 
در سوره احزاب، آیه 56 خداوند می‌فرماید: 
«خدا و فرشتگان او بر پیامبر اکرم(ص) درود می‌فرستند، شما هم ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر او صلوات بفرستید و آن طور که باید، تسلیم شوید.» 
 
خداوند در این آیه تأکید می‌کند که ابتدا من و ملائکه بر پیامبر(ص) صلوات می‌فرستیم و به پیروی از ما شما انسان‌ها بر ایشان و آلش سلام و درود بفرستید. 
 
در حکمت 163 «نهج ‌البلاغه» آمده است: «هرگاه از خدای سبحان درخواستی داری، بر پیامبر اکرم(ص) درود بفرست. 
 
سپس حاجت خود را بخوان؛ زیرا خداوند بزرگوارتر از آن است که از دو حاجت در خواست شده، یکی را بر آورده و دیگری را باز دارد.» 
 
تمام دعاهای «صحیفه سجّادیه» نیز با صلوات آغاز یا پایان می‌یابد. در برخی از دعاها نیز در اواسط دعا، صلوات فرستاده شده است؛ زیرا ائمّه(ع) معتقدند صلوات، ذکر برآورده شدن حاجت است و در هر دعایی که صلوات فرستاده شود، اجابت آن از سوی خدا حتمی است. 
 
امام سجّاد(ع) در دعای 44 به کرّات صلوات را تکرار کرده و دعا برای حفظ توحید، رسیدن به منزلت بالا در نماز، شناخت حرمت خدا را از خداوند مسئلت می‌کنند. 
 
در قسمتی از این دعا می‌فرمایند: «بار خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست، به شمار درودهایی که بر هر کس نثار فرموده‌ای و چندین برابر آن به چندین برابر که هیچ کس جز تو شمار آن نداند که تو هر چه خواهی، کنی». 
 
امام صادق(ع) نیز در باب اهمّیت صلوات می‌فرمایند: 
«کسی که شهادت بدهد خدایی جز خدایی یگانه نیست و اگر شهادت دهد که حضرت محمّد(ص) رسول خداست، ده هزار حسنه برای او نوشته می‌شود.»3 
 
کیفیّت صلوات بر پیامبر اکرم(ص) 
در مورد کیفیّت صلوات، روایات فراوانی است که درود و سلام بر پیامبر(ص) را همراه با آلش، مقبول می‌دانند. 
 
این نوع کیفیّت صلوات از منابع شیعه و سنّی قابل اثبات است. 
 
از حضرت علی(ع) نیز روایت است که ایشان فرمودند: 
«اصحاب گفتند: ای رسول خدا! چگونه بر شما صلوات فرستیم که فرمود: «بگویید خداوندا! بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست،‌ همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم صلوات فرستادی، راستی که تو ستوده و والایی و بر محمّد و آل محمّد فزونی بخش، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم فزونی دادی، به راستی که تو پسندیده و عظمایی.»4 
 
برکات و ثواب صلوات 
در باب ثواب صلوات، روایات فراوانی است که تأکید می‌کند که صلوات ده هزار بار حسنه دارد، رحمت و برکت و لطف و کرامت خدا را به همراه دارد، معادل با پاداش و ثواب تسبیح و تکبیر خداست، ارتقای درجه به همراه دارد، معادل سبحان ‌الله و الحمد‌الله و لا اله الّا ‌الله و الله اکبر است. 
 
صلوات برکات فراوانی را برای شخص به دنبال دارد. برکات صلوات را می‌توان به برکت‌های دنیوی و اخروی تقسیم کرد. 
 
در دنیا صلوات باعث برآورده شدن حاجت، ازدیاد مال،‌ رفع فقر، بخشش گناهان، ادای قرض، خوشبو شدن، درمان فراموشی، رفع نفاق، نجات از سختی، تندرستی، خواب مقصود دیدن و درک امام قائم(ع) می‌باشد. 
 
برای اثبات برخی از موارد ذکر شده، به کلام ائمّه(ع) استناد می‌کنیم. 
 
حضرت رسول اکرم(ص) می‌فرمایند: «صلوات فرستادن، فقر را برطرف می‌کند.» 
 
از دیگر برکات حائز اهمّیت صلوات، از بین رفتن گناهان است؛ چنان‌که امام رضا(ع) به نقل از رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «الصّلاه علی و علی اهل بیتی تذهب بالنّفاق؛ صلوات و درود بر من و خاندان من نفاق را از بین می‌برد.» 
 
و امّا برکات اخروی صلوات را می‌توان به پنج مرحله تقسیم کرد: 1. عالم برزخ، 2. قیامت، 3. پل صراط، 4. جهنّم، 5. بهشت. 
 
قرآن کریم به مؤمنان دستور می‌دهد که به پیامبر(ص) درود بفرستید: «انّ الله و ملائکه یصلّون علی النّبی یا ایّها الّذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما؛ خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود می‌فرستند. 
 
ای کسانی که ایمان آورده‌‌اید، بر او درود بفرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید.»   
 
صلوات,ثواب صلوات فرستادن 
 
 1. عالم برزخ 
مداومت بر صلوات، عذاب قبر را در عالم برزخ دور می‌کند، ظلمت گناه را از بین می‌برد، عذاب را از همه اهل قبرستان دور می‌کند، ثواب صلوات سنگین‌تر از گناهان است، صلوات، فریادرس انسان در قبر است،‌ چهره او را در برزخ نورانی و جان کندن را راحت می‌کند. 
 
پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «هر کس بر من صلوات زیاد بفرستد، از تلخی مرگ و جان کندن ایمن گردد.» 
 
2. قیامت 
از ائمّه(ع) آمده که هر کس در دنیا مداومت بر صلوات داشته باشد، خصوصاً در روز جمعه، صلوات، شفیع ایشان می‌شود. 
 
 
در قیامت، همچنین صلوات بسیار، صلوات‌ فرستنده را در روز قیامت نزدیک‌‌ترین فرد به پیامبر(ص) قرار می‌دهد، خداوند از هر جهت بر فرد نور می‌تاباند، هفتاد حاجتش را در قیامت برآورده می‌کند و او را در زیر عرش الهی قرار می‌دهد، همچنین این صلوات‌ها موجب سنگینی اعمال در قیامت و افضل اعمال محسوب می‌شود و ذخیره‌ای خوب برای ایشان در قیامت به حساب می‌آید. 
 
از پیغمبر(ص) نقل است که فرمودند: «سه کس در روز رستاخیز، آن روزی که سایه‌ای جز سایه خداوند نخواهد بود، در زیر عرش الهی خواهند بود». عرض شد: یا رسول الله آنها چه کسانی هستند؟ 
 
فرمود: «آن کس که اندازه‌ای از غم امّت من را برطرف سازد و کسی که سنّت مرا زنده نماید و آن کس که فراوان بر من صلوات فرستد». 
 
3. پل صراط 
صلوات، راهنمای انسان در هنگام عبور از پل صراط است و نوری است که راه را بر او روشن می‌کند؛ چنان‌که 
رسول اکرم(ص) می‌فرمایند: «بر من بسیار درود بفرستید؛ زیرا درود فرستادن بر من، برای صلوات فرستنده، نوری است در قبر و نوری است بالای صراط و نوری است در بهشت.» 
 
4. جهنّم 
صلوات انسان را از گرمای جهنّم مصون می‌دارد و مانعی است برای او در ورود به آتش جهنّم. 
 
رسول خدا(ص) فرمودند: «آن کس که بر من درود بفرستد، داخل آتش نخواهد گردید و هر کس درود فرستادن بر من را فراموش کند، از راه بهشت به خطا خواهد رفت.» 
 
5. بهشت 
صلوات فرستندگان در بهشت، حورالعین نصیبشان می‌شود، دوست پیامبر(ص) در بهشت شده و هفتاد هزار قصر بهشتی دریافت می‌کنند، شراب سلسبیل می‌نوشند و در زمره خواصّ پیامبر(ص) وارد بهشت می‌کردند. 
منبع: میزان

[ جمعه 95/7/9 ] [ 6:47 صبح ] [ اسحق رنجبری درویش ]
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
درباره وبلاگ
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 23
بازدید دیروز: 18
کل بازدیدها: 140384