مجله اینترنتی فرهنگی روستای مازغ بالاشهرستان میناب |
ازوبلاگ درانتظارگل نرگس مهدی موعودعج
روزها را به امید آن که نگاهت فردا بر پهنای آسمان درخشیدن گیرد به شبهایم گره میزنم و دست بر دعا انتظار فردایی را میکشم که از حریم امن خویش درآیی و دلدادگان دیرینهات را با آب زلال مهربانیات سیراب کنی. هر شب که ماه بر آسمان میافتد، غمی دلگیرتر از همیشه تمام وجود عاشقانت را میگیرد و امید دیدنت باز حماسه شاعرانه میآفریند و شعر هجران به شعر انتظار تبدیل میشود و شاعر چشمهایت در لابلای ابیات ترکخوردهاش به دنبال خودت میگردد شاعران انتظار در غم هجرانت غزلها را جامه امید میپوشند و الهههای شعرشان هر لحظه به امید وصالی بزرگ، در آسمان آبی دلدادگی به رقص درمیآیند. راستی تو از طلوع کدامین خورشید جمعه سر بر خواهی آورد و از میانه کدامین آدینه دست مرا خواهی گرفت. من قرنهاست که انتظارت را میکشم. بیآن که دیده باشمات، از تو خاطرهها دارم و بی آن که دستهایت را گرفته باشم، دستهایم بوی تو را میدهند. تو را نادیدن ما اگر غم نباشد مرا نادیدنت تنها غمم هست. حکایت من را از زبان تمام عاشقانی بپرس که با امید دیدارت راه دیار دیگر را در پیش گرفتند و عاشقانهشان را به سوی سرزمین دیگری روانه کردند. این حکایت من و تمام آنهایی است که روز و شب را با نامت پیوند میزنیم و لحظهها را میشماریم تا شاید به آدینه موعود برسیم.
تو می آیی در حالی که دستهایت پر از گلهای نرگس است تو دل سرد یکایک ما را با نواهای گرمت آفتابی می کنی و کعبه عشق را در آنها بنا خواهی کرد. تو می آیی و دست نوازش بر سر میخک هایی خواهی کشید که باد کمرشان را خم کرده است. تو حتی بر قلب کاکتوسها هم رنگ مهربانی خواهی زد
[ دوشنبه 95/8/3 ] [ 12:45 عصر ] [ اسحق رنجبری درویش ]
ازوبلاگدرانتظارگل نرگس مهدی موعودعج
عصریک جمعه دلگیر،دلم گفت بگویم بنویسم ...وهرکسی که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است. وغم عشق به پایان نرسیده است.
توکجایی گل نرگس؟ به تنت رخت عزاکرده ای ای عشق مجسم که به جای نم شبنم صاحب این بیرق واین پرچم واین مجلس واین روضه واین بزم تویی؛ همراه نسیم سحری روی به فطرس معراج نفس گشته هوایی وسپس رفته به اقلیم رهایی مگراین عاشق بیچاره ی دلداده ی دل سوخته ارباب ندارد؟ عطش برلب عطشان لغات است وصدای تپش سطربه سطرش همگی موج مزن آب فرات است.
[ دوشنبه 95/8/3 ] [ 12:39 عصر ] [ اسحق رنجبری درویش ]
مرد ملاک وارد روستا شد. آوازه اش را از ماهها پیش شنیده بودند. زمینها را میخرید. خانه ها را ویران میکرد و ساختمانهایی مدرن بر آنها بنا میکرد.
[ یکشنبه 95/8/2 ] [ 9:7 صبح ] [ اسحق رنجبری درویش ]
نظرات 0 | ![]() در لحظه زندگی کنید. به عزیزانتان بگویید دوستت دارم. بخشنده باشید نه گیرنده. در هر چیزی و هر کسی خوبیها را جستوجو کنید. هر روز دعا کنید. هر روز حداقل یک کار خوب انجام دهید. در زندگی اولویت داشته باشید. اجازه ندهید مسائل کوچک و خیالی شما را آزار دهد. عادت "همین الآن انجامش بده" را تمرین کن. زندگیتان را با افرادی که انرژی مثبت دارند پر کنید خندیدن و گریه کردن را بیاموزید. لبخند بزنید تا دنیا به شما لبخند بزند. از هیچ چیز یا هیچ کس غیر خدا نترسید. در سختیها به خدا توکل کنید. [ یکشنبه 95/8/2 ] [ 9:4 صبح ] [ اسحق رنجبری درویش ]
بهر حاجات اگر دست دعا برخیزد [ شنبه 95/8/1 ] [ 11:9 عصر ] [ اسحق رنجبری درویش ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |