سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

ماجرای اولین قتل در طول تاریخ بشریت چه بود؟

 


حضرت آیت الله مکارم شیرازی در کتاب "تفسیر نمونه، جلد 4، صفحه 442 " درباره این رویداد و آنچه در قرآن و احادیث نقل شده است توضیح داده و نوشته‌اند: خدای متعال در آیات 27 - 31 ، داستان فرزندان آدم و قتل یکی به وسیله دیگری را شرح داده است. 

خداوند در این آیات گوشزد می‌کند که سرانجامِ حسد چگونه ناگوار و مرگبار می‌باشد، که حتی به خاطر آن برادر دست به خون برادر خود می‌آلاید!

نخست می‌فرماید: «ای پیامبر! داستان دو فرزند آدم را به حق بر آن‌ها بخوان». پس از آن، به شرح داستان می‌پردازد و می‌گوید: «در آن هنگام که هر کدام کاری برای تقرب به پروردگار انجام دادند، اما از یکی پذیرفته شد و از دیگر پذیرفته نشد» و همین موضوع، سبب شد برادری که عملش قبول نشده بود، دیگری را تهدید به قتل کند، و «سوگند یاد نمود که تو را خواهم کشت»!

اما برادر دوم او را نصیحت کرده، گفت: اگر چنین جریانی پیش آمده گناه من نیست، ایراد متوجه خود تو است که عملت با تقوا و پرهیزگاری همراه نبوده است؛ چرا که «خدا تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد».

آنگاه اضافه کرد: حتی «اگر تو، به تهدیدت جامه عمل بپوشانی و دست به کشتن من دراز کنی، من هرگز مقابله به مثل نخواهم کرد و دست به قتل تو نمی‌گشایم» «چرا که من از پروردگار جهانیان می‌ترسم و هرگز دست به چنین گناهی نمی‌آلایم». 

به علاوه من نمی‌خواهم بار گناه دیگری را به دوش بکشم، «بلکه می‌خواهم تو بار گناه من و خویش را به دوش بکشی» زیرا اگر به راستی این تهدید را عملی سازی، بار گناهان گذشته من نیز بر دوش تو خواهد افتاد؛ چرا که حق حیات را از من سلب نموده‌ای، باید غرامت آن را بپردازی و چون عمل صالحی نداری باید گناهان مرا به دوش بگیری! و مسلماً با قبول این مسئولیت بزرگ از دوزخیان خواهی بود و همین است جزای ستمکاران.

چهارمین آیه، دنباله ماجرای فرزندان آدم(ع) را بدین گونه تعقیب کرده، نخست می‌گوید: «نفس سرکش قابیل او را مصمّم به کشتن برادر کرد و او را کشت».

با توجه به این که: «طوع» در اصل، به معنی رام شدن چیزی است، از این جمله استفاده می‌شود که بعد از قبولی عملِ «هابیل»، طوفانی در دل «قابیل» به وجود آمد.از یکسو، آتش حسد هر دم در دل او زبانه می‌کشید، و او را به انتقام‌جویی دعوت می‌کرد و از سوی دیگر، عاطفه برادری و عاطفه انسانی و تنفّر ذاتی از گناه و ظلم و بیدادگری و قتل نفس، او را از این جنایت باز می‌داشت.

ولی سرانجام نفس سرکش، آهسته، آهسته بر عوامل باز دارنده چیره شد، و وجدان بیدار و آگاه او را رام کرد، به زنجیر کشید و برای کشتن برادر آماده ساخت. پس از آن می‌گوید: چه زیانی از این بالاتر که عذاب وجدان، مجازات الهی و نام ننگین را تا دامنه قیامت برای خود خرید

از بعضی روایات که از امام صادق(ع) نقل شده، استفاده می‌شود: هنگامی که «قابیل» برادر خود را کشت او را در بیابان افکنده بود و نمی‌دانست چه کند؟ چیزی نگذشت که درندگان به سوی جسد «هابیل» روی آوردند و او که گویا تحت فشار شدید وجدان قرار گرفته بود برای نجات جسد برادر خود مدتی آن را بر دوش کشید.

ولی باز پرندگان اطراف او را گرفته بودند، و در این انتظار بودند که چه موقع جسد را به خاک می‌افکند، تا به آن حمله‌ور شوند!

در این موقع ـ همان طور که قرآن می‌گوید ـ خداوند زاغی را فرستاد که خاک‌های زمین را کنار بزند و با پنهان کردن جسد بی جان زاغ دیگر، و یا با پنهان کردن قسمتی از طعمه خود ـ آن چنان که عادت زاغ است ـ به «قابیل» نشان دهد که چگونه جسد برادر خویش را به خاک بسپارد، می‌فرماید: «سپس خداوند زاغی را فرستاد که در زمین جستجو می‌کرد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن کند».

سپس قرآن اضافه می‌کند: در این موقع «قابیل» از غفلت و بی خبری خود ناراحت شد و فریاد بر آورد: ای وای بر من! آیا من باید از این زاغ هم ناتوان‌تر باشم و نتوانم همانند او جسد برادرم را دفن کنم». 

با آموزش چگونگی دفن از زاغ، جسد برادر را دفن نمود، ولی سخت پشیمان شد؛ چرا که هم برادر را از دست داده بود، هم نمی‌دانست جواب پدر و مادر را چه بگوید، و هم وجدانش پی در پی او را ملامت می‌کرد!

آری، «سرانجام از کرده خود نادم و پشیمان شد». 

در حدیثی از پیامبر اسلام(ص) نقل شده که: خون هیچ انسانی به ناحق ریخته نمی‌شود، مگر این که سهمی از مسئولیت آن بر عهده قابیل، نخستین فرزند آدم است، که این سنت شوم آدم کشی را در دنیا بنا نهاد».



پی نوشت :
1- تفسیر نورالثقلین، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، قم، 1415 ق، چاپ چهارم، ج1، ص610.


+منبع:سایت تبیان





      

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 

در زمان حضرت موسى علیه السلام در بنى اسرائیل به جهت نیامدن باران قحطى شد مردم خدمت حضرت موسى رسیدند و گفتند: براى ما نماز استسقاء (نماز باران) بخوان. حضرت موسى علیه السلام برخواست که با قوم خود براى دعاى باران بروند و بیشتر از هفتاد هزار نفر بودند هرچه دعا کردند باران نیامد.
حضرت موسى علیه السلام عرض کرد: خدایا چرا باران نمى آید، مگر قدر و منزلت من نزد تو از بین رفته؟
خطاب رسید: نه، لیکن میان شما یک نفر است که چهل سال مرا معصیت مى کند. به او بگو از جمعیت خارج شود تا باران رحمتم را نازل کنم.
موسى علیه السلام عرض کرد: الهى صداى من ضعیف است، چگونه به هفتاد هزار جمعیت برسد؟

خطاب شد: اى موسى تو بگو من صداى تو را به مردم مى رسانم حضرت موسى به صداى بلند صدا زد: اى کسى که چهل سال است معصیت خدا را مى کنى از میان ما برخیز و بیرون رو که خداوند به جهت شومى و بدى تو باران رحمتش را از ما قطع کرده.
آن مرد عاصى برخواست نگاهى به اطراف کرد، دید کسى بیرون نرفت. فهمید خودش باید بیرون برود با خود گفت چه کنم اگر برخیزم و از میان مردم بروم که مردم مرا مى بینند و مى شناسند و رسوا مى شوم و اگر نروم که خدا باران نمى دهد همانجا نشست و از روى حقیقت توبه کرد و از کرده خود پشیمان شد. یکدفعه ابرها آمده و به هم متصل شد و چنان بارانى آمد که تمام سیراب شدند.
موسى عرض کرد: الهى کسى که از میان ما بیرون نرفت چگونه شد که باران آمد؟

خطاب شد: سقیتکم بالذى منعتکم به به شما باران دادم، به سبب آن کسى که شما را منع کردم و گفتم از میان شما بیرون برود.
موسى علیه السلام عرض کرد: خدایا! این بنده را به من بنما.
خطاب شد: اى موسى آن وقتى که مرا معصیت مى کرد رسوایش نکردم، حال که توبه کرده او را رسوا کنم؟ حاشا، من نمامین و سخن چینان را دشمن مى دارم، خود نمامى کنم؟

منبع: قصص الله یا داستان هایی از خدا، تالیف، احمد و قاسم میرخلف زاده

 




      

آخرالزمان سازی یهود، یا بهتر بگوییم صهیونیزم بین الملل، سال‌هاست که دنبال می شود. صدها فیلم در سینمای غرب برای آن تولید شده و همگان را آماده نبرد نهایی می کنند. برای این کار هزینه های هنگفت خارج از شمارشی خرج می کنند، حتی مراسم ورود به قرن جدید را با قربانی بزرگ و گشودن دروازه های جهنم یعنی تخریب برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی و برافراختن برج نور (برج عدم) بجای آن برگزار می کنند.

Tribute in Light (Tribute in light) - The annual memorial installation in New York on destroyed World Trade Center towers, in memory of the victims of the September 11 attacks of 2001

یعنی برج های مادی تخریب شده و برج های نور، دروازه های جهان فرامادی، جهان جنیان و ابلیس گشوده می گردد...

تلاششان برای ایجاد گوساله سرخ موی، گوساله ای که برای تطهیر محل ساخت معبد سلیمان (نه سلیمان نبی، در اعتقادات صهیونیزم و یهود، سلیمان تنها انسانی بود که پادشاه انسان و جن بود و تسخیر جنیان در دستان او بود) سوزانده شده و خاکسترش با آب مخلوط خواهد شد... (بیشتر بخوانید: اینجا)

تخریب مسجد الاقصی و ساخت معبد سلیمان به جای آن (اینجا)

و بسیاری کارهای دیگری که در این سالها انجام داده اند تا بتوانند آخرالزمان سازی کنند.

اما وجود جبهه مقاومت به رهبری ایران اسلامی به آنها اجازه نداد بتوانند حکومت جهانی (new world order) را ایجاد کنند، پس....

یهود با مشاهده استیصال خود در این زمینه و عدم توانایی برای ایجاد آخرالزمان با اعتقادات خود، در خدمت به شیطان لعین جهت کار خود را تغییر داد...

اکنون که نمی توانیم آخرالزمان یهود را محقق کنیم، بیاییم آخرالزمان اسلام را محقق کنیم

(اما همچنان در راستای اهداف ابلیس)

اینجاست که داعش معنا پیدا می کند.....

داعشیان خود را از طایفه و عقاید بنی امیه معرفی می کنند و می گویند ما همان افرادی هستیم که در روایات شما شیعیان آمده و می خواهیم نفس زکیه را بکشیم، و این نفس زکیه همان آیت الله سیستانی است...

(در پست قبل در این رابطه صحبت کردم و همچنین اینجا را ببینید)

چگونه می شود که یک گروه هدف خود را کشتن نفس زکیه معرفی کند؟ وقتی می گویند نفس زکیه، یعنی میخواهند آخرالزمانی را که در روایات شیعی آمده به چالش بکشند.... هرچند کسی تضمین نکرده که آیت الله سیستانی همان نفس زکیه باشد.

در پی این پروژه صهیونیستی دو هدف وجود دارد:

1. ایجاد جنگ آرماگدون و تشکیل حکومت جهانی صهیونیزم: در این راستا بارها سخن گفته ایم مثلا در این پست، یا پست های دیگر همین وبلاگ و همچنین کتاب های تبار انحراف و مهار انحراف در این پست.

2. اما هدف دوم که قبلا به روش های دیگری دنبال می شد اما اکنون با شمشیر به میدان آن آمدند، ناامید کردن شیعیان از ظهور منجی است. یک عده ای اجیر صهیونیست، میگویند ما از بنی امیه ایم، ادامه دهنده راه خلیفه دومیم، میگویند ما میخواهیم نفس زکیه را بکشیم و شیعیان را نابود خواهیم کرد و ....

دقیقا همان مشخصاتی که برای سفیانی بیان شده را اینها برای خودشان انتخاب کردند. قطعا تصادفی نیست!

کسی که این افراد را اجیر کرده میدانسته که چطور باید معرفی شان کند، به روایات شیعی کاملا مسلط بوده...

داعش یک پروژه آخرالزمان سازی صهیونیستی است.

 

وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِین

اما حال:

اینجا که همه وسایل ظهور مهیاست، سفیانی شخصا آمده و میگوید من میخواهم نفس زکیه را بکشم، حالا ظهور به چه چیز وابسته است؟

فقط به ما....... همیشه به ما وابسته بوده اما الان هیچ بهانه ی دیگری نداریم، اگر قبلا بهانه میاوردیم که صیحه آسمانی ندیدیم، سفیانی ندیدیم فلان و فلان.... الان دیگر یه قدم مانده

فقط لازمه پایمان را از زمین برداریم، در حکومت مهدی موعود (عج) بر زمین بگذاریم

خداوند که به نیات ما آگاه ست، اگر مارا لایق ظهور بداند، قطعا الان وقتش شده است... اما اگر لایق ظهور نباشیم، این آزمایش، آزمایش بسیاااااااااار سختی خواهد بود، که ممکن است خیلی ها در آن سقوط کنند....

خیلی ها در ناامیدی به ظهور سقوط کنند....





      
موژان مجیدی، قائم‌مقام و دستیار ویژه لُرد "نورمن فاستر" (معمار اعظم فراماسونرهای جهان و عضو شورای راهبردی جایزه معماری بنیاد ضداسلامی آقاخان) است و با مدیریت پروژه‌های شرکت بین‌المللی فاستر، تلاش فراوانی برای پیشبرد اهداف شیطانی معماران ماسون در کشورهای مختلف دارد.
گروه فرهنگی مشرق - فراماسونری یکی از بحث برانگیزترین پدیده های قرون اخیر بوده است. این ویژگی به دلیل ماهیت بسته و گرایش‌های صوفیانه موجب جلب توجه بسیاری از افراد شده است. جریان دین‌زدایی و فراماسونری، جریانی تدریجی است و همان گونه که طی‌کردن مراتب ماسونی یک امر تدریجی است و در قالب سیر صورت می‌گیرد. مکانیسم این جریان بدین‌گونه است که ابتدا عنوان می‌شود مراد از معمار بزرگ جهان، همان خداوند است، سپس اعلام آزادی مذهب در مرام ماسونی و ترویج تساهل در زمینه اعتقادات مذهبی، و مرحله بعد، ترویج نظریه اعتقاد به خداوند بدون اعتقاد به انبیاء و ادیان است که همزمان با آن، آیین مسخ‌شده یهودیت و مسیحیت نیز در بین افراد بهشکل غیرمستقیم و در قالب رمز و برخورد سمبلیک ترویج می‌شود. 

استناد به مذاهب تحریف‌شده، حرکتی زیرکانه است برای نفی تدریجی ادیان و سست‌نمودن پایه اعتقادات. در مرحله آخر، نوبت به اعتقاد به خداوند می‌رسد که با ارائه آرا و نظریاتی مغشوش در این زمینه، عباراتی نظیر طبیعت و انرژی جایگزین واژه مقدس خداوند می‌شود. البته حتی رسیدن به این مرحله نیز، که عملاً صورت می‌پذیرد، باعث نمی‌شود آنان در ملأ عام اعلام کفر و الحاد کنند. بدین ترتیب می‌بینیم که اساسی‌ترین وجه فرهنگی هر قوم که همان دین باشد در قدم اول مورد هجوم قرار می‌گیرد. برای روشن‌تر شدن این بحث، که اساس و پایه اول هجوم فرهنگی غرب به کشورهای اسلامی و دیگر کشورها می باشد، سیر دین زدایی را از اسناد و آراء فراماسونری پی می گیریم. 

نورمن فاستر،معمار مشهور بریتانیایی و فعالترین معمار فراماسونر 

موژان مجیدی،معمار ایرانی تبار؛ وی قائم مقام نورمن فاستر است

***سیر استحاله فرهنگی اعضای تشکیلات فراماسونری 
در کتاب دیالوگ ماسونی اثر دکتر ایشین داغ، فراماسونر ترک، در خصوص آزادی مذهب در فراماسونی و سیر تغییر افکار دینی اعضاء چنین می خوانیم: "ماسونی به ایمان و عقاید شخصی هیچ برادری مداخله نمی کند. هر ماسون برابر تمنیات روحی خود، دینی را پذیرا می شود. در این خصوص آزادی کامل دارد. در افکار سیاسی نیز وضع به همبن منوال است. ما در فراماسونری این طرز شروع را قبول داریم. ولی در مراحل بعدی و با گذشت زمان و پیشروی درجات فراماسونی موافق با تکامل تدریجی و احراز هویت فراماسونری در رسیدن به عقاید مشترک هستیم. از نظر ما، فراماسونری، نمونه های گوناگون انسانی را در بر می گیرد و با القای اصول و پرنسیب های اصلی آنان را پرورش داده و بار می آورد، می تراشد و صیقل می دهد، متحول می کند، و آنان را برای رسیدن به حکمت و عرفان یاری می کند. 

با این اوصاف، فراماسونری فعلی، جدا از بیگانه اولیه، به صورت شخصیت دیگری درآمده و به عرفان می رسد. فراماسونری از طریق علم و حکمت و عقل موجبات تحول افکار و عقاید انسان را فراهم می آورد. می توان گفت فراماسونری یک موسسه آدم سازی است.ابتدا فراماسونری به مسائل دینی، نژادی، ملی و فلسفی و برداشت های سیاسی هم مسلکان نمی پردازد. فقط بعد ها قسمت های مغایر با اصول و دکترین فراماسونری، مانند تراشیده شدن سنگ خام، تراشیده شده و با دور ریخته شدن ناهمواری ها و مغایرت ها و انطباق فرد با عقل و حکمت و عرفان، موجبات ظهور حکما را فرام می سازد. در اینجا آزادی وجدان و افکار جاکم است. فعالیت های معموله صرفا به علت جرح و تعدیل عقاید هم مسلکان انجام می پذیرد. هدف ایجاد کاراکتری مطابق با دکترین فراماسونری در هم مسلک ها است. فراماسونری دارای نظام، آداب و عصاره ای است که در نتیجه دکترین فراماسونری حاصل می شود. برای کسانی که به ساحل عرفان رسیده اند، دیگر عبارت تولد ادیان مفهومی ندارد. آن ها بر ماورای دین مسلط شده اند. از نظر آنان وابستگی به دین و مذهب خاصی بی مورد است". 

مطالب نقل شده از کتاب دیالوگ فراماسونری، سیر استحاله فرهنگی اعضای تشکیلات فراماسونری را آشکار می کند. همانطور که ملاحظه می شود، این سیر از ادعای آزادی مذهب آغاز می شود، با رسیدن به عقاید مشترک تداوم می یابد و با نفی مذهب و جایگزینی عقل و علم گرایی به جای آن به پایان می رسد. 

موژان مجیدی در کنار نورمن فاستر


***تشکیلات فراماسونری در شهر لندن و فرقه های یهودی- صلیبی 
عده ای از فراماسون ها معتقدند که زمینه های تشکیل مجامع ماسونی  در بین صاحبان  فن معماری شکل گرفت و دوره ساختن ساختمان های کاتدرال ها-کلیساهای جامع- را که سال های بین 900 الی 1600 میلادی را در بر می گیرد، دوران رشد این اجتماعات قلمداد می کنند. 
آنان مدعی هستند که در اواخر قرن 12 و اوایل قرن 13 میلادی اولین اتحادیه "کارگران بناخانه" در آلمان به وجود آمد. آلمان های متعصب برای ارضای تمایلات مذهبی خود دست به ساخت کلیساهای بزرگی زدند که مستلزم صرف هزینه، زمان و به کارگیری درازمدت هزاران کارگر و هنرمند در کنار یکدیگر بود. کارگران، استاد کاران و معماران قواعد خاصی را در بین خود برای دفاع از منافع یکدیگر برقرار کردند، محل نگهداری وسایل بنایی و گفتگو در مورد مسائل و معضلات حرفه، لژ نامیده می شد. طرفداران این نظریه می گویند که تشکیلات صنفی بنایان در انگلستان در نیمه اول قرن سیزدهم تأسیس شد. با زوال سبک گوتیک در معماری اروپا، تشکیلات بنایان رفته رفته اهمیت خود را از دست داد. برای نجات تشکیلات مذبور از نابودی، در سال 1600 میلادی ورود افراد غیر بنا به لژهای فراماسونری آزاد شد و اولین فرد غیر بنا به نام "جان بوزول" در همین سال وارد تشکیلات بنایان آزاد گردید و به عضویت لژ ادینبورگ پذیرفته شد. به تدریج اشراف انگلستان برای دستیابی به اهداف سودجویانه خود وارد تشکیلات بنایان آزاد شدند. با ورو افراد غیر بنا به نشکیلات مذبور، واژه "ماسون" پذیرفته شده در بین بنایان متداول شد. حریق بزرگ شهر لندن که در 1666 میلادی به وقوع پیوست باعث تمرکز بنایان از سراسر اروپا در این شهر شد. همین امر باعث رونق گرفتن لژهای فراماسونری گردید. 

پایان یافتن بازسازی شهر لندن سبب فروکش کردن فعالیت آن ها و تفرقه بنایان شد. بروز شورش های گسترده در سال 1717 در لندن باعث شد تمایل زیادی برای ایجاد  جمعیتی میانه رو که بتواند بر اوضاع ناآرام آن دوره لجام بزند در بین طبقه متوسط و اشراف متمایل به بورژوازی به وجود آمد. هدف این جمعیت این بود که با دعوت مردم به اصول اخلاقی از بروز هرج و مرج جلوگیری کند. نکته ای که در تمامی منابع فراماسونری از آنان تعمدا غفلت می شود، توضیح این نکته است که در صورت صحت ادعاهای آنان درخصوص تاریخچه کهن فراماسونری و حضور معماران و بنایان در آن، چگونه این تشکل صنفی تبدیل به یک جمعیت پنهانی سیاسی-فرهنگی شد که در اندک مدتی توانست مرزهای اروپا،آمریکا، آفریقا و آسیا را در نوردد. نکته دیگری که بسیار حائز اهمیت می باشد عدم پرداختن منابع فراماسونری به تحولات سیاسی انگلستان در آستانه تشکیل لژ بزرگ انگلستان است. "محمد عبدالله عنان" محقق جمعیت های سری و جنبش های تخریبی از این موضوع به عنوان شورش های گسترده در سال 1717 در لندن یاد می کند. پاسخ به برخی سوالات درخصوص منشأ جمعیت فراماسونری و جواب چرایی رسوخ مفاهیم، شعارها و علائم یهودی- صلیبی در این جمعیت را می توان از بررسی تحولات انگلستان در خلال سال های 1717-1714 میلادی. و روی کار آمدن خاندان هابسبورگ با حمایت کانون های یهودی- صلیبی به دست آورد. 

لازم به ذکر است که اولین لژ فراماسونری، 3 سال بعد از صعود خاندان آلمانی هابسبورگ به سلطنت انگلستان در لندن تأسیس شد، این تقارن و حضور موسسین لژ فراماسونری در بین برکشندگان خاندان هابسبورگ در انگلستان از یک سو ارتباط گسترده لژ انگلستان با دربار لندن، از سوی دیگر نشان می دهد که لژ فراماسونری برای استقرار و تثبیت این خاندان که ارتباطی مرموز و ویژه با کانون های زرسالار جهانی داشت در انگلستان تأسیس شد و با بسط حوزه نفوذ خود، مانع آن کانون ها را در سراسر جهان تأمین نمود، و به عنوان بازوی تشکیلاتی استعمار و کانون های استعماری عمل نمود. دکتر جیمز اندرسون و جان تئوفیل دزاگولیه از پیشقدمان این جریان بودند و نقشی اساسی در این زمینه ایفا کردند. نقش موثر این دو تن به حدی بود که عده ای معتقدند تشکیلات فراماسونری را این دو ایجاد کردند. تهیه قانون اساسی فراماسونری توسط جیمز اندرسون و وارد کردن خاندان سلطنتی انگلستان در این تشکیلات توسط دزاگولیه در واقع تحولی اساسی در کارکرد جمعیت بنایی ایجاد کرد. به همین دلیل این دو تن را می توان موسس سازمان فراماسونری تلقی کرد که دیگر کارکرد آن، تعلیم اصول معماری و فنون آن نبود، بلکه تبدیل به نهادی شده بود برای ترویج و تبلیغ بورژوازی و لیبرالیسم. براساس واقعیت های تاریخی، واژه فراماسونری تا قبل از سال 1717 – سال تشکیل لژ بزرگ لندن- به هیچ وجه مرسوم نبوده است. 


آنچه تا قبل از این تاریخ مرسوم بوده، واژه ماسونری است که به صنف بنایان اطلاق می شده است. دزاگولیه با افزودن صفت "آزاد" به ابتدای این نام در واقع سعی کرد با جعل واژه "فراماسونری" ضمن ساختن پیشینه ای کهن برای تشکیلات جدید خود، اهداف و ماهیت این سازمان را نیز پنهان نماید. با توجه به رسوخ آیین مسخ شده ی یهودیت در فراماسونری، آنچه در روایت رایج به وجود آمدن تشکیلات فراماسونری- یعنی به وجود آمدن فراماسونری از بقایای جمعیت صنفی بنایان- مجهول می ماند، چگونگی و چرایی تأثیرپذیری شدید آیین فراماسونری از فرقه های یهودی-صلیبی به ویژه آیین رازآلود کابالیسم است که در قرون 16و 17 در اروپا به شکل گسترده ای رایج بود. ارتباط ژان تئوفیل دزاگولیه با خانواده "لافی" و سایر سرمایه اندوزان یهودی که در اوایل قرن 18 حضور شایان توجهی در لندن داشتند، محل مناسبی برای ارائه اندیشه های جهان وطنی یهود در قالب تشکیلاتی به ظاهر بی خطر به نام فراماسونری شد که آلات و ادوات بنایی و آیین رازآلود کابالا، جاذبه های فریبنده آن را تشکیل می دادند. 

***نورمن فاسترِ بریتانیایی، معمار اعظم فراماسونرها 
نورمن فاستر، معمار مشهور بریتانیایی،در حال حاضر به فعالترین معمار فراماسونر تبدیل شده است. وی با ساخت 200 ابلیسک در سراسر جهان، رکوردی قابل توجه را برای خود ثبت کرده است. فاستر در سال 1935 میلادی، در شهر منچستر انگلستان بدنیا آمد. به سال 1956 میلادی ، وارد دانشگاه منچستر و به سال 1961 از این دانشگاه فارغ التحصیل شد و در همین سال ، با قبولی در بورسیه ی  تحصیلی انجمن ساختمان سازان، به فلوشیب هنری نائل شد. پس از آن،برای گذراندن دوره دو ساله تخصصی در دانشگاه ییل، به آمریکا رفت. وی در آنجا تحت تأثیر "پل رادولف" و "وینسنت اسکالی" قرار گرفت و در همین زمان با "ریچارد راجرز" که مانند خود او دانشجوی بورسیه بود و "جیمز استرلینگ" که برای مدت کوتاهی در همان مدرسه تدریس می‌کرد، ملاقات کرد. او به سال 1962 میلادی، از دانشگاه ییل فارغ‌التحصیل شد و در سال 1963 با همکاری راجرز، گروه طراحی با عنوان "گروه 4" را در لندن نشکیل داد. او به سال 1967 میلادی، دفتر معماری فاستر و همکاران را تأسیس کرد. به سال 1980 میلادی ،به عضویت انجمن معماران آمریکایی درآمد و در همین سال، دکترای افتخاری دانشگاه آنجلیای شرقی به او اعطاء شد . به سال 1983 میلادی، مدال طلای سلطنتی رشته معماری را از آن خود کرد و به سال 1986 میلادی، مفتخر به دریافت دکترای افتخاری علوم از دانشگاه بت شد. او در سال 1999 میلادی، از طرف ملکه انگلستان، به مقام "سِر" مفتخر شد و در همان سال، بیست و یکمین جایزه صهیونیستی پریتزکر(نوبل معماری) را دریافت کرد.. فاستر بعدها لقب لرد را نیز دریافت کرد.   

نورمن فاستر طراح اصلی پروژه هویت زدایی از شهر مکه

حضور نورمن فاستر در شورای راهبردی جایزه معماری بنیاد ضداسلامی آقاخان نیز از فعالیت گسترده این معمار فراماسون در کشورهای مختلف حکایت می کند. فاستر" طراح اصلی پروژه "هویت زدایی از شهر مکه" نیز می باشد. چند سالی است که دولت سعودی در قالب "طرح توسعه مسجد الحرام" اقدام به احداث ساختمان بلندی با نام "ابراج البیت" نموده است . این روند هرچند در راستای رفاه زائران بیت‌الله الحرام است ولی باطنی پلید در خود جای داده است که از جمله آن می توان به حذف جمره از نماد شیطان و تبدیل آن به یک دیوار بدون هویت و ساخت برج با نمادهای معماری اُبلیسکی در حریم پیرامونی بیت الله الحرام اشاره داشت. اقدامی که از بزرگترین اهداف فراماسون ها در تقابل با دین و مقدسات مسلمانان است و هر روز پر رنگ تر می شود.اما نکته ای که درخصوص این معمار مشهور، در رسانه های ایرانی کمتر مورد توجه قرار گرفته، دستیار ویژه و به عبارتی، قائم مقام وی می باشد. موژان مجیدی یک معمار ایرانی است که به عنوان نفر دوم، دستِ راست نورمن فاستر مطرح است.

در سال‌های اخیر و طی تصمیم آل سعود به بازسازی مکه، علاوه بر تخریب‌هایی که در بافت تاریخی کعبه روی داد و نیز ساخت و سازهای مشکوکی که پیرامون اطراف مسجدالحرام انجام گرفتند، ستون شیطان نیز با یک دیوار جایگزین گردید. طراحی دیوار مراسم رمی جمرات بر عهده نورمن فاستر و همکارانش بود 

موزه هنر داتونگ- چین 


کاخ صلح- قزاقستان 

 
برج روسیه-مسکو



"موژان مجیدی"  در 9 ژوئن 1964 در تهران به دنیا آمد. وی تحصیلات آکادمیک خود را در دانشگاه استراتکلاید در انگلستان سپری کرد. مجیدی پس از فارغ التحصیلی به گروه نورمن فاستر و شرکا پیوست. وی در سال 1992 به هنگ کنگ رفت و به عنوان مدیر طراحی فرودگاه بین المللی هنگ کنگ مشغول به کار شد. موژان مجیدی در بازگشت به لندن، مدیر پروژه ورزشگاه ومبلی شد. وی در حاضر در کسوت مدیر اجرایی و قائم مقام نورمن فاستر، مدیریت پروژه‌های این شرکت بین المللی را بر عهده گرفته و تلاش فراوانی برای پیشبرد اهداف شیطانی معماران ماسون دارد.




      

و در انتظار فتح ایران به دست آمریکایی و من در انتظار فتح جهان به دست مهدی(عج) فاطمه!


تو ساکنان کاخ سیاه را شاد می کنی و من صاحب دلشکسته ی خیمه سبز را!


تو جمهوری ایرانی می گویی و می خواهی اسلام را در این سرزمین نابود کنی!


من جمهوری اسلامی می گویم و می خواهم تا اسلام را به تمام جهان گسترش دهم!


تو الله اکبر می گویی و حکومت شیطان اکبر می خواهی! من الله اکبر می گویم و کاخهای شیاطین را


به لرزه درمی آورم!


تو بزرگ شده پارتی هستی و من رشد یافته هیئت حسین(ع)!


تو با نعره های مایکل جکسون به هیجان می آیی و با من با نوای یا حسین(ع) شور می گیرم!


تو از کنار عکس شهدا بی احساس می گذری ، اگر فحش ندهی!


و من در کنار عکس شهدا می خندم و گریه می کنم!


تو برای تخریب آمده ای و من برای ساختن!


تو را به دروغ از هیولاهای خیالی ترسانده اند و ترس در قاموس من جایی ندارد.


تو تنفر را فریاد می زنی و من علاوه بر تنفر ، نور عشق و محبت می پراکنم.


تو رپ می خوانی و من ندبه !


تو در انتظار usa هستی و من در انتظار خورشید کعبه!


تو رو بسوی غرب داری و من رو بسوی آسمان!


تو در آروزی لندنی و من در فکر شلمچه!


تو در فکر پناهندگی هستی و من در فکر پناهندگان!


تو با کرشمه دخترکانی در تظاهرات به شور و هیجان می آیی و من با لبخند مادر سادات!


تو در حلقه شیاطین جن و انسی و من در پناه شهدا و فرشتگان!


فریاد تو از فشار غرایز انباشته است و فریاد من از عشق متراکم!


تو تجسم جنبه حیوانیت انسانی و من دوست دارم تجسم کمال انسان باشم.


تو غم فردا نداری از لطف پدر مایه دار و من پدر ندارم!


تو خود را فیلسوف و علامه می دانی و من خود را شاگرد مکتب اهل بیت(ع)!


تو مرا تا حد کشتن می زنی و من تو را در آغوش می گیرم!


تو مرا دشمن می دانی و من تو را برادر!


تو خود را قهرمان می پنداری و من خود را وامدار!


تو تیپ فشن و مایکل جاکسون می زنی و من تیپ شهید همت!


تو از امام دم می زنی و عکسش را پاره می کنی!


و من از خجالت و شرم آب می شوم!


تو دشمن را شاد می کنی و من دشمن را جان به لب!


تو با نفرت نگاهم می کنی و من با لبخند!


تو همه چیز داری ، ماشین و ویلا و ثروت و من ، فقط خدا!


تو صاحب خانه ای و من مستاجر!


تو محرومین جهان را می ترسانی و من مستکبرین را!


تو مستکبرین را شاد می کنی و من پابرهنگان را!


قبله تو کجاست؟ کاخ سیاه و قبله من ... کربلای حسین(ع)!


تو نمیدانی چه می خواهی و من ..... ظهور مهدی فاطمه(عج) را!


تو در حبس ، از ترس اقرار می کنی و من تا پای مرگ برآرمانهایم ایستاده ام!


تو در عزای فاطمه(س) به بهانه انتخابات مختلط می رقصی و من گونه ام را به یاد مادر نیلگون می

کنم!

تو سبز را بر گردن سگ و گربه می بندی و من برای این سبز حاضرم خون سرخ بدهم!



تو اگر مرا به چنگ آوری می کشی و من تو را برادرانه در آغوش می گیرم!


تو مرگ مرا می خواهی و من آزادگی تو را!


تو چرا آمده ای ؟ به دروغ بزرگانت و من چرا؟!... به دعوت وجدانم!


بزرگان تو کجایند؟ در کاخ و ویلا و بزرگان من .... مثل همه ما، ساده و بی ریا!


بزرگان تو چگونه تو را می نگرند ؟ به چشم موجودی که بهترین ابزار است و بزرگان من، مرا عاشقانه

دوست دارند!


تو اهل کجایی؟ لندن و من .... اهل کربلا



تو مستضعفین را انسان نمی شماری و رای شان را باطل!


و من زیر بار حرف زور نخواهم رفت!


تو سبز را بر تن رقاصه گان و خوانندگان کردی و من سبز مقدسم را آزاد خواهم کرد!


تو در میان خنده دشمنان عاشورا را اسیر شیاطین می کنی و من در عاشورای مهدی(عج) عالم را

آزاد خواهم کرد!

تو دشمنان را می خوانی و من دشمنان را می رانم!



در عاشورا دشمنان حسین مظلوم(ع) در کاخ سیاه و زرد برای تو دست تکان می دهند و هورا می

کشند و من همچنان بر مظلومیت حسین(ع) اشک می ریزم!


تو در حرم اهل بیت(ع) در محرم حسین بر زمین پای می کوبی و فرزندش را یزید می خوانی و من


 جانم را آماده کرده ام تا در مصاف یزیدیان کاخ سیاه ، حامیان تو به حسین (ع) هدیه کنم.


تو ذره ای به حرفهایت اعتقاد نداری و من مجسمه اعتقادم!


ترس و اضطراب از نگاه تو می ریزد و نگاه خشم آلود من جهانخواران را به اضطراب می آورد.


تو برای حسین(ع) چه کرده ای ؟! هیچ


و من ...... خودش می داند!


تو در هنگامه حمله دشمنان کجا بودی؟ در تفریح و تحصیل


و من ...... شبانه روز بیدار در خط مقدم! در آروزی شهادت!


تو ایران را چگونه می خواهی ؟! زیر پای دشمنان


و من ، سرافراز تا ظهور مهدی صاحب الزمان(عج)


تو مستضعفین را چگونه می نگری ؟ بیچارگانی قابل ترحم که بیجا کرده اند به احمدی نژاد رای داده

اند!


.... و من خادم و شرمنده آنها!



تو خود را با وجود اندک بودن ،بیشمار می خوانی و همه می خندند !


و من از خیل بیشمار دشمنان که برای حمایت تو آمده اند باکی ندارم!


شیاطین انس و جن در انتظار تواند تا بلکه آتشی بیفروزی!


شهدا و امامشان ، مستضعفین و منجی شان در انتظار منند ، تا مهیا شوم!


با این همه من تو را دوست دارم و می دانم که روزی بسویم خواهی آمد ، روزی که فضاحت طلحه و


زبیرها را ببینی و فریب خوردگی خود را....


ای کاش آن روز که امام حقیقت طلوع می کند من و تو در کنارهم و در کنارش باشیم نه در مقابلش.


به انتظارت می مانم ای هموطن 





      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >