سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فتنه های آخرالزمان چنان حق و باطل را ممزوج خواهند کرد که تنها کسانی می توانند از آنها به سلامت عبور کنند که دارای بصیرت و استقامت باشند. بصیرت بنا به فرمایش مقام معظم رهبری در دوسطح تعریف می شود: سطح زیرین آن داشتن نگاه توحیدی است که موجب داشتن هدف الهی و تلاش خستگی ناپذیر در راه آن گشته و در حقیقت زمینه همه تلاش ها و مبارزات انسانی در جامعه خواهد بود. 

و سطح دیگر آن در حوادث زندگی خودنمایی خواهد کرد، به این شکل که برای اینکه انسان در حوادث زندگی دچار بی بصیرتی نشود، باید پیرامون آنها تدبر کند و از آنها به شکل سطحی و عامیانه عبور نکند و با این سنجش بصیرت پیدا کند، چنانکه امیرالمومنین علی(علیه السلام) می فرماید: "فإنَّمَا البَصیرُ مَن سَمِعَ فَتَفَکَّرَ و نَظَرَ فَأبصَرَ"(1)و به دنبال این بصیرت صبر و ایستادگی تا تحقق اهداف، لازم و اساس کار است و الا یک وزنه سنگین را آدم ضعیفی هم ممکن است، بردارد و یک لحظه سر دست بلند کند؛ لیکن نمی تواند نگه دارد و آن را می اندازد.

فتنه‌های آخرالزّمان و راه های رهایی از آن

فتنه انگیزی میان مسلمانان حرام، بلکه از گناهان کبیره است؛ از این رو، نمّامی و سخن‌چینی از این جهت که موجب فتنه‌انگیزی می‌شود از گناهان کبیره برشمرده شده است. لیکن ایجاد فتنه و اختلاف میان مشرکان برای تضعیف آنان و تقویت جبهه حق جایز است؛ بلکه برخی آن را بر حسب مصلحت و ضرورت، مستحب یا واجب دانسته‌اند.(2)

معنای فتنه

فتنه را در لغت، امتحان و آزمودن معنا کرده‌اند.(3) این واژه معمولاً درباره آن دسته از امتحاناتی به کار برده می‌شود که با تلخی و سختی همراه است.(4)

در «قرآن کریم»، این واژه برای همین معنا،(5) بستن راه و بازگرداندن از مسیر حق،(6) شرک و کفر،(7) افتادن در معاصی و نفاق،(8) اشتباه گرفتن و تشخیص ندادن حق از باطل،(9) گمراهی،(10) کشتار و اسارت،(11) تفرقه و اختلاف میان مردم(12) و ... به کار رفته است.

صحابه و تابعین با تفاوت آراءشان روایات متعددی را نقل نموده اند که پیامبر اکرم (ص ) مردم را از فتنه و آشوب های بعد از خود برحذر داشته است. و در میان صحابه، حذیف? بن یمان در علم و آگاهی به روایات فتنه ها معروف بوده، زیرا وی در پرستش نمودن از پیامبر (ص ) درباره آشوب ها و حفظ آن روایات اهتمام می ورزید. از این رو بسیاری از رویات مربوط به فتنه ها را در منابعی می یابیم که با ذکر سند و نسبت به حذیفه از پیامبر (ص ) و یا از امیرمؤمنان علی (ع ) نقل شده، زیرا حذیفه از یاران خاص آن حضرت نیز بوده است.(13)

حضرت علی(ع)، منشأ فتنه‌ها را چنین بیان نموده‌اند:
«همانا از دو خصلت بر شما هراسانم؛ پیروی از هوای نفس و آرزوی طولانی، امّا پیروی از هوای نفس از حق باز می‏ دارد و امّا آرزوی دراز، آخرت را در طاق نسیان می‏ نهد. همانا دنیا، پشت‌کنان، کوچ کرده و می‏ رود و آخرت، کوچ کرده و به سوی ما می‏ آید و هر کدام را فرزندانی است. پس شما از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید؛ زیرا امروز کار هست و محاسبه نیست و فردا محاسبه هست و کار نیست و همان فتنه‏ ها و آشوب‏ ها از هواپرستی آغاز می‏شود و از احکام بدعت و خود پرداخته، شروع می ‏گردد. در این احکام خود پرداخته با خدا مخالفت می‏ شود و مردانی در عهده‌دار شدن آنها، به جای مردانی دیگر می‏ نشینند.

اگر حق خالص در میان بود، اختلاف به چشم نمی‏ خورد و اگر باطل محض در میان بود، بر هیچ خردمندی پوشیده نمی ‏ماند؛ لیکن مشتی از حق و مشتی از باطل برگرفته شده و با هم آمیخته گردیده و اینجاست که شیطان به دوست‌داران خود چیره می ‏گردد و کسانی رهایی می‏ یابند که از طرف خداوند، عاقبت نیکی برای آنها رقم خورده باشد.

امیرالمومنین(ع)در نقلی از رسول خدا(ص) می‏ فرماید:
«چگونه خواهید بود، زمانی که فتنه ‏ای شما را در برگیرد که در آن کودکان بیش از آن به نظر می‏ رسند که هستند [سنّ و سالشان بیشتر به نظر می‏ رسد] و جوانان به پیری می‏ رسند. مردم به کژراهه می ‏روند و آن را چونان سنّت خویش می‏ گزینند و هر گاه بخشی از آن به روش درست تبدیل گردد، گفته می‏ شود سنّت دگرگون شده است و این در نظر مردم کاری زشت آید و در پی آن، بلایا شدّت یابند و نسل به اسارت برده شود. سپس فتنه و آشوب آنان را بکوبد؛ چنان که آتش هیزم را می‏ کوبد و آسیاب طعمه خود را. آنها دین می‏ آموزند؛ امّا نه برای خدا و دانش می‏ جویند؛ امّا نه برای عمل و به وسیله کار آخرت، دنیا را می ‏طلبند.»(14)

مصادیق فتنه‌ها
حضرت امیر(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمودند:
برای امتم بیش از هر چیز از گمراهی پس از معرفت، فتنه‌های گمراه کننده و شهوت، شکم و فرج بیمناکم.(15)

در بیانات آن حضرت، صحبت از فتنه فراگیری است که در آخرالزّمان، میان تمام مسلمانان رخ می‌دهد که تا زمان ظهور ادامه می‌یابد.

امیرالمومنین(ع)در نقل دیگری از رسول خدا(ص) می‏ فرماید:
«جبرئیل به نزدم آمد و گفت: یا محمّد! به زودی در امّتت فتنه به پا خواهد شد. پرسیدم: چگونه از آن می‌توان خارج شد؟ گفت: در کتاب خدا خبر پیشینیان و آنها که پس از شما می‌آیند و حکم (آنچه) ما بین شما (رخ می‌دهد) آمده است. فاصل میان حقّ و باطل است و هزل نیست، هر ستم‌کاری که بدان عمل نکند، خداوند او را در هم می‌شکند و هر کس جز در آن به دنبال هدایت باشد، خداوند گمراهش خواهد ساخت. ریسمان محکم الهی و ذکر حکیم و صراط مستقیم است.»(16)

در دیگر روایات حضرت امیر(ع)، دسته نجات یابنده را خود و شیعیانشان(17) و تمام پیروان خویش،(18) معرفی نموده‌اند.

فتنه‌های آخرالزّمان و راه های رهایی از آن

«رسول خدا(ص) به من فرمود: «شبی که مرا به آسمان‌ها بردند، قصرهایی دیدم که از یاقوت سرخ و زبرجد سبز و درّ و مرجان و طلای خالص بود، کاه‌گل آنها از مشک خوشبو و خاکش از زعفران و دارای میوه و نخل خرما و انار بود و حوریه‏ و زن‌های زیبا و نهرهای شیر و عسل که بر روی درّ و جواهر می‏ گذشت و در کنار آن دو نهر خیمه‏ ها و غرفه‏ هایی بنا شده بود و در آنها خدمت‌کارها و پسرانی بودند و فرش‌هایش از استبرق و سندس و حریر بود و طناب‌هایی در آنها بود. 

گفتم: «ای حبیب من، جبرئیل! این قصرها از آن کیست؟ و قصّه آنها چیست؟» 

جبرئیل گفت: این قصرها و آنچه در آن است و چندین برابر آن، مخصوص شیعیان برادرت و جانشین تو، پس از تو بر امّت علی است و ایشان را در آخرالزّمان به نامی که دیگران را آزار دهد، بخوانند. آنها را رافضه (واگذارندگان) خوانند، در صورتی که این نام برای آنان زینت است؛ زیرا ایشان باطل را واگذارده و به حق چنگ زده ‏اند و سواد اعظم اینانند و اینها مخصوص شیعیان فرزندت حسن، پس از اوست و برای شیعیان برادرش حسین، پس از اوست و برای شیعیان فرزندش علیّ بن الحسین بعد از اوست و برای شیعیان فرزندش محمّد بن علی پس از اوست و مخصوص شیعیان فرزندش جعفر بن محمّد پس از اوست و برای شیعیان فرزندش علیّ بن الحسین بعد از اوست و برای شیعیان فرزندش محمّد بن علی بعد از او و برای شیعیان فرزندش حسن بن علی پس از او و برای شیعیان فرزندش محمّد المهدی پس از اوست. ای‏ محمّد! اینان امامان پس از تو نشانه‏ های هدایت و چراغ‌های روشن در تاریکی‏ ها هستند، شیعیانشان تمامی فرزندان تو هستند و دوست‌داران آنها پیروان حق و دوستان خدا و رسولند که باطل را واگذارده و از آن دوری کرده ‏اند و آهنگ حق نموده و از آن پیروی کرده ‏اند، آنها را در زمان زندگی‏شان دوست داشته و پس از مرگشان زیارت کنند، درصدد یاری آنهایند و به دوستی آنها اعتماد کنند، رحمت خدا بر ایشان باد؛ زیرا او آمرزنده و مهربان است.»

شدّت این فتنه را از آنجا می‌توان دریافت که ایشان می‌فرمایند:

«...اگر کسی را با ده طناب در جبهه حق بسته باشند، باز او را به باطل می‌کشانند و به عکس.»(19)

سختی این فتنه‌ها برای مؤمنان نیز از این روایت قابل درک است که ایشان از رسول خدا(ص) نقل نمودند که فرمود:

«زمانی بر مردم می‏آید که دل مؤمن در نهادش آب می ‏شود، همان طور که سرب در آتش آب می ‏شود و نیست سبب آن، مگر اینکه فتنه‏ ها و بدعت‌هایی را که در دین آنها ظاهر گشته مشاهده می‌کند و توانایی تغییر و بر طرف ساختن آنها را ندارد.»(20)

در جای دیگر از حضرتش نقل شده که: «مؤمنان آخرالزّمان از کنیزان پست‌تر شمرده خواهند شد.»(21)

فتنه‌های آخرالزّمان و راه های رهایی از آن
آثار بروز فتنه‌ها در جامعه

هر چند فتنه‌ها سختی‌ها و تلخی‌های خاصّ خود را به دنبال می‌آورد؛ لیکن شیرینی‌هایی در پی آن نصیب مؤمن می‌شود که شاید از هیچ راه دیگری تحصیل آنها برای مؤمن ممکن نباشد:

ـ از فتنه‌های آخرالزّمان کراهت نداشته باشید که منافقان را نابود می‌کنند.(22)

ـ در ضمن وصایای رسول خدا(ص) به امیرمؤمنان(ع) آمده است: «ای علی! شگفت‌آورترین مردم از نظر ایمان و بزرگ‌ترین آنان از نظر یقین، مردمانی باشند که در آخرالزّمان پیامبری ندیدند و امام هم از نظرشان پنهان شده، پس به همان سیاهی و سفیدی کتاب ایمان آورده ‏اند.»(23)

امام صادق(ع) فرمود:
«پس از آنکه عثمان کشته شد و با امیرالمؤمنین(ع) بیعت شد، آن حضرت بر فراز منبر تشریف برد و خطبه ‏ای خواند که امام صادق(ع) آن خطبه را بیان فرمودند. حضرت امیر(ع) در آن خطبه می‌فرماید: «هان که گرفتاری شما به گرفتاری همان روز که خداوند پیغمبرش را برانگیخت، بازگشت نموده است. سوگند به آنکه او را به حق برانگیخت، حتماً باید گرفتار وسوسه شوید و غربال گردید تا آنکه زیرورو شوید و بالا و پایین گردید و حتماً باید افرادی که کوتاه آمده ‏اند، پیشی گیرند و آنانی که پیشی گرفته‏ اند، کوتاه بیایند. به خدا قسم هیچ نشانه‏ ای را پنهان نکرده ‏ام و هیچ دروغی نگفته ‏ام و مرا از این مقام و چنین روز آگاهی بود.»(24)

مسلّماً هر آزمونی که سخت‌تر باشد، بسیاری نمی‌توانند در آن قبول شوند، در عین آنکه آن عدّه‌ای که توفیق و پیروزی می‌یابند، تعدادی اندک بوده و جایگاهی رفیع خواهند داشت.

راه رهایی از فتنه های آخرالزمان

راه رهایی از این فتنه های آخرالزمانی در بیانات امیرمؤمنان(ع) در دو قالب عمومی و فردی قابل دسته بندی است. راه عمومی همان تمسک به قرآن و اهل بیت(ع) است. راه فردی که به برخی از صحابه توصیه می شده ـ الزاماً شامل همگان نبوده ـ سکوت، قعود و... است.

روایت مربوط به تمسک به قرآن را پیش از این مرور کردیم.(25) دربارة تمسک به اهل بیت(ع)، روایات متعددی از امیرمؤمنان(ع) نقل شده که با توجه به جامعیت روایت ذیل و دربرداشتن راه تحقق آن، از بیان دیگر موارد خودداری و به نقل همین مورد اکتفا می کنیم.(26)

فتنه‌های آخرالزّمان و راه های رهایی از آن

امیر مؤمنان(ع) در ضمن خطبه ای بلند راه هایی را برای رهایی از فتنه ها و مصون ماندن از عذاب الهی که فرجام فرو افتادگان در آنهاست فراروی مؤمنان نهادند. در اینجا به مناسبت، به فرازهایی از این سخن گران سنگ توجه می کنیم:

من و رسول خدا(ص) بر لب حوض هستیم و خاندان ما با ما هستند پس هر کس ما را بخواهد باید گفتار ما را بگیرد و به کردار ما عمل کند زیرا ما خاندانی هستیم که شفاعت از آن ماست. برای دیدار ما در کنار حوض با هم رقابت کنید، چون ما دشمنان را از آن دور و دوستانمان را از آن سیراب می سازیم. هر کس از آن آب نوشد هرگز تشنه نشود، و حوض ما پر است و از دو آبریز بهشتی در او ریخته می شود؛ یکی «تسنیم» و دیگری «معین». در دو طرف این حوض، زعفران است. کسی را بر ما نمی گزیدند ولی اوست که از بندگانش هر که را بخواهد ویژه رحمتش کند، پس خدا را ستایش می کنم بدین نعمت ها که مخصوص شما قرار داده و بر حلال زادگی شما، چون یاد ما خانواده، شفای هر درد، بیماری و وسوسة شک آور است، و البته دوستی ما خشنودی خداست، و هر کسی که راه ما را گیرد، فردا در «حظیر القدس» و «فردوس برین» با ماست، و منتظر امر ما همچون کسی است که در راه خدا به خونش غلتد، و هر که فریاد ما را بشنود ولی ما را یاری نکند خدا به رو بر سر دو سوراخ بینی او را در دوزخ سرنگون سازد.

1. استقامت و تقیّه در برابر دشمنان: ما درِ گشایش، چون مبعوث شوند و همه راه ها بر مردم بسته شود، ماییم «باب حطّه» که در اسلام است هر کس در او آید نجات یابد و هر که از آن دور شود فرو افتد. خدا به ما آغاز کرد و به ما پایان داد و آنچه را بخواهد به ما می زداید و به ما پایدار سازد و به ما باران فرود آید، مبادا فریبنده شما را از خدا فریب دهد، اگر بدانید درماندن شما میان دشمنانتان و تحمّل اذیت ها چه اجری دارید چشم شما روشن شود، و اگر مرا نیابید چیزهایی بینید که آرزوی مرگ کنید از ستم و دشمنی و خودبینی و سبک شمردن حق خدا و ترس، چون چنین شود همه به رشته خدا بچسبید و از هم جدا نشوید، و بر شما باد به صبر و نماز و تقیّه.

2. ثبات و دوری از رنگ به رنگ شدن: و بدانید که خداوند دشمن میدارد بندگان متلوّن و همه رنگ خود را، پس از حق و ولایت اهل حق دور نشوید چون هر کس دیگری را جای ما برگزیند نابود است و هر که پیرو آثار ما شود به ما پیوندد، و هر که از غیر راه ما رود غرق شود همانا برای دوستان ما فوج هایی از رحمت خداست و برای دشمنان ما فوج هایی از عذاب خدا، راه ما میانه است، و رشد و صلاح در برنامه ماست، بهشتیان به خانه های شیعیان ما چنان نگاه می کنند که ستاره درخشان را در آسمان می بینند.

3. پرهیز از دنیاگرایی: هر کس از ما پیروی کند گمراه نشود، و هر که منکر ما شود هدایت نگردد، و نجات نیابد آنکه بر زبان ما کمک دهد دشمن ما را و یاری نشود آنکه ما را وابگذارد. پس به طمعِ دنیای پوچ و بی ارزشی که سرانجام از شما دور شود و شما نیز از آن زوال یابید از ما روی نگردانید، زیرا هر کس دنیا را بر ما ترجیح دهد افسوس فراوان دارد. خداوند متعال [از زبان این فرد] می فرماید: «ای وای بر من که جانب امر خدا را فرو گذاشتم و در حقّ خود ظلم و تفریط کردم».(27)

4. شناخت حقّ امامان معصوم(ع): چراغ راه مؤمن شناخت حق ماست، و بدترین کوری نابینایی فضیلت ماست که با ما بی جهت و بدون گناه به دشمنی برخاسته فقط به جرم اینکه ما او را به سوی حق و دوستی خواندیم و دیگران او را به سوی فتنه دعوت کردند، آنها را بر ما ترجیح داد. ما را پرچمی است که هر که در سایة آن درآید، او را جا دهد و هر که بسوی او پیش تازد پیروز است و هر که از آن واماند نابود، و هر که بدان چنگ زند نجات یابد، شمایید آبادگران زمین که (خداوند) شما را در آن جای داد تا ببیند چه می کنید، پس مراقب خدا باشید در آنچه از شما دیده می شود، بر شما باد به راه روشن بزرگ تر، در آن بروید که دیگری جای شما را نگیرد. سپس حضرت این آیة قرآن را تلاوت فرمود: «به سوی آمرزش پروردگارتان بشتابید و به راه بهشتی که عرضش به قدر پهنای آسمان و زمین است و آن برای اهل ایمان به خدا و پیمبرانش مهیا گردیده».(28)

5. پیشه کردن تقوی: پس بدانید شما به بهشت نمی رسید مگر به تقوی، و هر که رها سازد پیروی از آنکه خدا فرمان اطاعت او را داده، برانگیخته شود برای او شیطانی که قرین و مونس او گردد.

6. عدم سازش با ستمکاران: شما را چه باشد که به دنیا تکیه کردید، و به ستم خشنودید، و فرو گذاشتید آنچه را که عزت و سعادت شما و نیروی علیه ستمگران در آنست، نه از خدایتان شرم دارید، و نه به حال خود فکر می کنید. شما در هر روز ظلم می شوید ولی از خواب بیدار نمی گردید، و سستی شما پایان نپذیرد، آیا نمی بینید دین شما کهنه می شود و شما سرگرم دنیایید، خدای بزرگ می فرماید: «و شما مؤمنان هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست باشید و گر نه آتش کیفر آنان در شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید یافت و هرگز کسی، یاری شما نخواهد کرد».(29)و(30)

فتنه‌های آخرالزّمان و راه های رهایی از آن
روایاتی که مخاطبش افراد متوسطی است که در فتنه ها احتمال لغزششان بیش از نجات به نظر می آید از این قرارند:

7. ذکر و یادآوری همیشگی: دانشمند آن کس است که ارزش خویش را بشناسد، در نادانی مرد همین بس که قدر خود را نشناسد و دشمن ترین بندگان نزد خدا همانا بنده ای است که خدا او را به خودش واگذارد، سرگردان و حیران از راه راست باشد و هدفش را نداند چیست و بدون راهنما راه را بپیماید. اگر به سوی کسب مال دنیا دعوت شود اجابت می کند اگر به سوی آخرت دعوت شود کاهلی می کند گویا عملی را که برای دنیا انجام می دهد بر او واجب است و آنچه برای آخرت انجام می دهد از او ساقط. اینها در زمانی است که در آن زمان کسی سالم نمی ماند جز مؤمنی که دائم الذکر است و کم اذیت، که اگر حاضر باشد کسی او را نشناسد و اگر غایب باشد جستجویش نکنند.

8. عدم اشاعة گناه: اینان چراغ های هدایت و مشعل های فروزان برای شبروان هستند و برای سخن چینی و فساد در گردش نیستند، نادان و سفیه نباشند که گناهان را انتشار دهند و اشاعه فاحشه کنند. خداوند درهای رحمتش را بروی اینان می گشاید و از ایشان عذاب سختش را برطرف می کند. ای مردم همانا روزگاری می آید که مردم فقط به اسم اسلام بی نیاز باشند و از اسلام خبری نباشد آن چنان که ظرف تنها به آنچه که در آن ریخته می شود بی نیاز باشد.(31)

به امید آنکه خداوند همة ما را از شرّ فتنه های آخرالزمان برهاند و از تمام ابتلائات این دوره سربلند بیرون آورد. انشاءالله

پی‌نوشت‌ها:
1- نهج البلاغه، خطبه 153.
2- جواهر الکلام، ج22، ص73.  
3- تهذیب اللغـة، ج 14، ص 296؛ مقاییس اللغـ[، ج 4، ص 472.
4- النهایـة، ج 3، ص410.
5- عنکبوت، آیه 2.
6- مائده، آیه 49.
7- بقره، آیه 193.
8- حدید، آیه 14.
9- انفال، آیه 73.
10- مائده، آیه 41.
11- نساء، آیه 101.
12- توبه، آیه 47.
13- کتاب عصر ظهور ( علامه کورانی ) 
14- روضه کافی، ص58.
15- السنن الوارده، ص37.
16- تفسیر عیْاشی، ج 1، ص 3.
17- بحارالانوار، ج 24، ص 146.
18- بحارالانوار، ج 28، ص 10.
19- الصّراط المستقیم، ج 2، ص 153.
20- امالی طوسی، ج 2، ص 132.
21- فتن ابن حماد، ص123.
22- کنز العمّال، ج 11، ص 189.
23- من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 366.
24- الغیبة نعمانی، ص 201.
25- الدرالمنثور، ج2، ص227.
26- کمال الدین، ج2، ص654.
27- زمر، آیة 56.
28- حدید، آیة 21.
29- هود، آیة 113.
30- نهج السعاده، ج3، ص421.
31- إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 35. 




      

باغ فدک ارث باقی مانده پیامبر اکرم(ص) بود که پس از رحلت پدر به تنها دخترش حضرت زهرا(س) می رسید اما بعد از رحلت پیامبر توسط حاکمان وقت غصب شد. غصب این باغ دلائل سیاسی و اجتماعی داشت که منجر به بیان خطبه فدکیه حضرت فاطمه در مسجد شد. تصاویری از بقایا و وضعیت کنونی باغ فدک را ببینید.

فدک دهکده ای است که در فاصله حدود 140 کیلومتری مدینه قرار داشت. قسمتی از آن باغستانهای خرما با چشمه ای زاینده و بقیه زمینهای حاصلخیز بود (1) و مجموع عایداتش در سال گاه به 70 هزار دینار طلا نقل شده است.

پس از پیروزی مسلمین در منطقه خیبر، یهودیان ساکن قلعه خیبر اموال خود را وانهاده، به طرف شام کوچ کردند. یهودیان فدک که سراسیمه و هراسان شده بودند (2) ، با پیامبر اکرم(ص) قرارداد بستند که نصف اراضی و باغستانهای فدک را به حضرت واگذار کنند به این شرط که حق کشت و کار و برداشت در تمام اراضی با مباشرت ایشان باشد و آنها نیمی از کل محصول یا قیمت آن را به حضرت بپردازند و هرگاه رسول خدا(ص) صلاح دانست، آنها به کلی از منطقه کوچ کنند و پیامبر معادل املاک آنها در همه جا که بخواهد، به ایشان ملک دیگری بدهد. پس از این قرارداد آیه ای از سوره حشر نازل گشت که: «شما در آنچه خداوند از ایشان [یهود بنی نضیر] به صورت فی ء [غنیمت] نصیب پیامبرش کرد، نه اسبهایتان را به تاخت درآورید و نه شتران را; بلکه خداوند پیامبرانش را در مقابل هر کس که بخواهد، پیروز می کند; زیرا خدا بر هر کاری تواناست.» (3)

در ذیل این آیه در تفسیر مجمع البیان می خوانیم: شما مسلمین همراه رسول خدا(ص) ... سوار بر اسب و شتر به سوی آنها نتاختید; بلکه در نزدیکی مدینه بود و پیاده به آنجا رفتید ... و خداوند به مسلمین به خاطر ترس و هراسی که در دل آنها [یهود] انداخت، پیروزی عطا کرد و اموال آنها را به طور خالصه در اختیار پیامبر قرار داد تا با آن هر چه می خواهد بکند.

البته طبق گفته سمهودی، تمامی فدک، ملک شخصی یهودی به نام مخیریق بود که وی شخصا به پیامبر بخشید و در جنگ احد کشته شد و برخی معتقدند که به مرگ طبیعی از دنیا رفته اما پیش از مرگ وصیت نموده که پیامبر اسلام مختار است هر گونه که خواست در فدک تصرف نماید. (4)

در هر صورت، چه مخیریق صلح کرده و فدک را به پیامبر(ص) بخشیده باشد و چه خمس غنائم خیبر باشد و چه بخشش یهود بنی نضیر، به هر ترتیب جزو املاک خاص رسول خدا(ص) درآمده بود، تا آنکه آیه وآت ذا القربی حقه (5) [حق نزدیکان را ادا نما] نازل شد.

شیخ طبرسی با سلسله اسنادش حدیثی را از ابوسعید خدری اینگونه نقل کرده است: وقتی این آیه نازل شد، رسول خدا(ص) فدک را به حضرت فاطمه(س) بخشید. (6)

مرحوم علامه بحرانی نیز در ذیل آیه ضمن نقل چند روایت از کتب معتبر به این نکته که حضرت رسول خدا(ص) در زمان حیات خویش و پس از نزول آیه فوق فدک را به زهرای اطهر علیها السلام بخشید، تصریح کرده است. روایت اول از امام کاظم(ع)، روایت دوم از امام رضا علیه السلام ، روایت پنجم تا هشتم از امام صادق(ع) و روایت نهم از عطیه عوفی می باشد. (7)

شیخ ذبیح الله محلاتی صاحب ریاحین الشریعه نیز ذیل آیه می نویسد: چون جبرئیل این خبر را بیاورد که حق خویشان را بده، رسول خدا(ص) فرمود: این خویشان کیانند؟ جبرئیل عرض کرد: دخترت فاطمه زهراست. حوائط [باغهای] فدک [یعنی تمامی آن ] را به فاطمه تفویض بنما و حق خود را به او واگذار، چه خداوند متعال حق خویش را نیز به فاطمه واگذار فرموده. رسول خدا(ص) فاطمه را طلبید و آیه مذکور را بر او قرائت فرمود و اموالی که از فدک بهره رسول خدا(ص) شده بود، همه را به فاطمه(س) تسلیم داد و باغ های فدک را تفویض فاطمه(س) فرمود.

آن مخدره عرض کرد: یا رسول الله آنچه به فرمان خدا بهره من شده است، همه را به شما واگذار کردم.

رسول خدا(ص) فرمود: ای نور دیده این جمله [تمامی این فدک] مخصوص تو است، آن را برای خود و فرزندان خود نگاه دار و دانسته باش که بعد از من با تو از در دشمنی و عناد بیرون شوند و حیلها بسازند و خصومتها بیاغازند تا فدک را از دست تو بیرون کنند.

آنگاه رسول خدا(ص) فرمان کرد تا بزرگان اقوام و معارف اصحاب حاضر شدند و در حضور ایشان حوائط فدک را با هر ملک و مال که از آن اراضی ماخوذ داشته بود، به تسلیم فاطمه(س) مقرر فرمود، سپس وثیقه ای نگاشت که فدک با تمامت منافع آن مختص فاطمه(س) و فرزندان او حسن(ع) و حسین(ع) است. این وقت فاطمه(س) دست تصرف فرا داشت و آن اموال و اثقال که تعلق به او داشت، بر مسلمانان پخش کرد و هر سال به اندازه قوت خویش از فدک ماخوذ می داشت و آنچه فاضل بود، بر مسلمانان قسمت می فرمود و کارگزاران آن مخدره ضبط فدک می نمودند تا رسول خدا(ص) رحلت نمود. (8)

آری با ارتحال جانسوز پدر، دیری نپایید که عمال حضرت زهرا(س) توسط خلیفه اخراج شدند و فدک مانند خلافت به چنگ دشمنان اهل بیت: افتاد و البته حضرت فاطمه ساکت ننشست و دادخواهی نمود. وی می دانست خلیفه می خواهد با غصب فدک منبع مالی بزرگ و فراوانی برای تثبیت خلافتش فراهم کند، مردم را بخرد و مخالفان خویش را از صحنه بدر کند. می خواست یاران علی را که به نقل مرحوم سید شرف الدین حدود 270 تن بودند ازدور حضرت بپراکند تا هیچگاه فکر مقابله و انقلاب بر علیه حکومت را در سر نپرورانند. یکی دیگر از انگیزه های غاصبین این بود که می دیدند اگر فدک در دست اهل بیت باقی باشد و احسان و بخشش اهل بیت: را ببینید، کم کم این سؤال در ذهن مردم شکل می گیرد که چرا خلافت به دست اینان نیست؟

آری اگر فاطمه(س) رفت و حق خویش را مطالبه کرد، برای مقابله با برداشت های باطل و نادرست غاصبین خلافت بود و می دانست امروز با جعل احادیث ساختگی و اجتهاد مدرن و تبلیغات دروغین فدک را حق خویش می دانند و فردا نیز اصل اسلام را زیر سؤال برده، به اهداف خود با اسم اسلام تحقق می بخشند.

از طرف دیگر منافقان و مخالفان اهل بیت: می دیدند اگر امروز فدک را به زهرا(س) برگردانند، فردا مجبور می شوند خلافت را بازپس دهند. ابن ابی الحدید در این باره می نویسد: از استاد مدرسه غربی بغداد پرسیدم: آیا فاطمه(س) راست نمی گفت:

گفت: آری.

پرسیدم: اگر چنین بود، چرا فدک را به او پس ندادند؟

لبخندی بر لب استاد نشست و گفت: اگر آن روز فدک را بدو می داد، فردا خلافت شوهر خود را ادعا می کرد و او هم نمی توانست سخن وی را نپذیرد; چون قبول کرده بود که هر چه دختر رسول خدا(ص) می گوید، راست است. (9)

آری به قول شهید آیة الله سید محمد باقر صدر; «فدک رمزی بود که در دل خود معنای بزرگی در برداشت » و آن انقلابی وسیع و فراگیر بود که ریشه ظلم و ستم را می خشکانید و برای یاوران حق و حقیقت پشتوانه ای عظیم محسوب می گشت.

نزاع و دعوا بر سر چند نخل خرما و قطعه ای زمین نبود، زهرا(س) و علی(ع) کسانی نبودند که به مال دنیا چشم دوخته باشند. آنها حتی لقمه غذای خود را - طبق تصریح قرآن کریم (10) - در هنگام افطار، آن هم سه روز پی در پی به مسکین و یتیم و اسیر تقدیم کردند. و فاطمه همان بانویی بود که در شب عروسی لباس باارزش خویش را به زن محرومی هدیه داد، حال چگونه می توان باور کرد که او خواهان دنیا باشد؟!

هرگز! او می خواست با درآمد فدک به فقرا رسیدگی کند، همچنان که این کار را در 4 سال سرپرستی بر فدک انجام داد. او می خواست با آن اموال همچون مادرش خدیجه اسلام را به رهبری علی(ع) تقویت نماید.

خطبه فدکیه آن حضرت را خوانده اید؟ در آن خطبه تاریخی که در مسجد پیامبر(ص)، در حضور خلیفه و مردم - از پشت پرده - پس از حمد و ثنای خدای سبحان و تجلیل از دین و قرآن، مردم را به یادآوری زحمات شبانه روزی پدرش محمد(ص) و شویش علی(ع) فرا می خواند و سعی کرد تا مردم حق را بشناسند و دنبال آن روان گردند و دست از سیاست بازان از خدا بی خبر بشویند، آری فدک رمزی بود که پشت آن خلافت علی(ع) نهفته بود.

خلیفه نیز این را به خوبی فهمیده بود. لذا پس از خارج شدن حضرت از مسجد، رو به مردم کرد و طی سخنانی عوام فریبانه گناه را به گردن علی(ع) انداخت و گفت اوست که زهرا(س) را تحریک کرده [تا خلافت مرا مخدوش سازد.]

فاطمه زهرا همین محور بیان حقایق و ترغیب به اطاعت از علی(ع)، در بستر بیماری با زنان مهاجر و انصار بیان می کند: ... از مردان شما بیزارم ... وای بر آنها چرا اجازه ندادند تا حق در جایگاه خویش قرار گیرد؟! و خلافت بر پایه های نبوت راست آید؟! ... بخدا سوگند اگر جلو می آمدند و علی(ع) را برای کاری که پیامبر(ص) بر عهده اش نهاده بود [خلافت] کمک می کردند، ... آنها را به راه راست هدایت می کرد ... و درهای رحمت و برکت الهی از آسمان و زمین بر روی ایشان گشوده می گشت ... (11)

بنابراین هدف زهرای مبارز علیها السلام برای همگان روشن بود و به همین خاطر دشمن با هدف قرار دادن کانون خطر، نواختن سیلی محکم بر چهره ملکوتی وی، ضربات شدید بر پشت و پهلو و زدن دست و پا با تازیانه، آتش زدن در خانه ای که جبرئیل بی اجازه وارد نمی شد و مجروح کردن سینه مقدس آن مظلومه با ضربه میخ بلند و آهنی بخشی از عقده هایش را خالی کرد.

سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود؟

فدک در تاریخ

در طول تاریخ، فدک دست به دست در میان خلفا می گشت. گاه برخی از خلفای اموی یا عباسی آن را به فرزندان زهرا(س) بازگرداندند; ولی دوباره خلیفه بعدی بازمی ستاند; اما هیچگاه ائمه اطهار: پس از غصب فدک حاضر نشدند آن را تحویل بگیرند، چرا که خلفا می خواستند با این کار صحه بر خلافت خویش نهند، و اگر آنها واقعا به اهل بیت عقیده داشتند، می بایستی قبل از پس دادن فدک، خلافت را برمی گرداندند; لذا وقتی هارون از امام کاظم(ع) تقاضا کرد که فدک را پس گیرید، حضرت ابتدا امتناع ورزید، اما آنگاه با اصرار خلیفه روبرو شد. حضرت فرمود: باشد، اما من با حدودش می خواهم. هارون می گوید: حدودش کدام است؟ حضرت می فرماید: اگر حدودش را بگویم تو آن را پس نخواهی داد.

- به حق جدت سوگند که پس می دهم.

حضرت فرمود: حد اول: عدن، حد دوم: سمرقند، حد سوم: افریقا و چهارم: سیف البحر ... و ارمنستان.

پس از بیان هر یک از حدود که حضرت می فرمود، رنگ هارون می پرید و حالش متغیر می گشت.

وقتی سخن امام پایان پذیرفت، هارون گفت: چیزی برای ما باقی نگذاشتی ... حضرت فرمود: گفتم که اگر حدودش را بگویم، پس نخواهی داد.

از همین جا بود که هارون برای شهید کردن امام مصمم شد. (12)

در زمینه فدک از سوی محققان عالی مقام کتب سودمند و مفیدی به جهان اسلام تقدیم گشته است که از آن میان به 2 کتاب سودمند اشاره می کنیم:

1 - کتاب «فدک فی التاریخ » تالیف شهید آیة الله سید محمد باقر صدر کتاب به زبان عربی است و دو بار; اولین بار با نام «فدک در تاریخ » توسط محمود عابدی و بار دوم با نام «نقش سیاسی و تاریخی فدک » توسط علی اکبر حسنی ترجمه شده است.

2 - کتاب «فدک نحلة النبی 6» تالیف مرحوم آیة الله سید محمد حسن قزوینی که سید احمد علم الهدی آن را به فارسی برگردانده است و ترجمه گردیده است، دکتر عبدالفتاح عبدالمقصود نیز مقدمه ای برای آن نگاشته است.

پی نوشتها:

1- معجم البلدان، (ف. د. ک)

2- این نکته را محمد بن اسحاق صاحب مغازی و دیگران نقل کرده اند. (به اعیان الشیعه، ج 1، ص 314، چاپ دارالتعارف - بیروت، مراجعه شود.)

3- سوره حشر، آیه 6.

4- وفاء الوفاء، ص 153.

5- سوره اسراء، آیه 26.

6- مجمع البیان، ذیل آیه 26 سوره اسراء.

7- تفسیر البرهان، ذیل آیه، ج 3، ص 520، چاپ مؤسسة البعثة - قم.

8- ریاحین الشریعة، ج 1، ص 306، چاپ دارالکتب الاسلامیة، طهران.

9- شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 284.

10- سوره هل اتی، آیه 8.

11- بحارالانوار، ج 43، ص 159، چاپ مؤسسة الوفاء - بیروت.

12- بحارالانوار، ج 48، ص 144.

62





      

 

سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا و رژیم صهونیستی تحقیقات گسترده‌ای را در خصوص حکومت امام زمان(عج) و علائم ظهور آن حضرت به انجام رساند‌ه‌اند.

هم اینک در این سازمان‌های جاسوسی نظیر سیا و موساد، پرونده‌ای برای حضرت مهدی(عج) باز نموده‌اند و تمام خصوصیات و ویژگی‌های حضرت، یاران، علائم ظهور، مکان ظهور و ... را با استفاده از پیشگویی‌های یهود و روایات حضرات چهارده معصوم(ع) و کتب علمای شیعه و سین جمع‌آوری نموده‌اند و تنها تصویر آن حضرت کم می‌باشد. حجم وسیع بررسی و مطالعات به حدی است که تنها در اسرائیل 4 دانشگاه شیعه‌شناسی وجود دارد.
آمادگی اینان تا جایی است که نظامیان آمریکایی با صراحت هدف از اشغال عراق را یافتن حضرت مهدی(عج) اعلام کرده و در بازجوئی‌های به عمل آمده از علما و روحانیون دستگیر شده عراقی از زمان تجاوز آمریکا به این کشور خواستار اعلان جایگاه حضرت و دریافت مژدگانی شده‌اند. آنان با این آگاهی که امام زمان در عربستان و درکنار خانه خدا ظهور می‌کند در اطراف مسجد الحرام و ابراج البیت(1) ، تک تیراندازانی به طور شبانه روزی مستقر کرده‌اند و آماده باش ظهور حضرت هستند تا بلافاصله بعد از رویت ایشان را ترور کنند.
سه نشانه سید خراسانی، سید یمانی و سفیانی از نکات مورد توجه این سازمانها به عنوان علایم حتمی ظهور آخرین منجی در تحقیقات انجام گرفته به شمار می‌رود.
عملیات‌های اخیر آمریکا و عربستان سعودی در سرکوب شیعیان یمن با گمان به اینکه احتمالاً سید یمنی در میان شیعیان انقلابی یمن است سبب کشتارهای اخیر در این کشور شده است.
همکاری نزدیک موساد و سیا و سرویس‌های اطلاعاتی آل سعود در بازداشت برخی از شیعیان و علما در عربستان و بازجویی از آنان برای رسیدن به سرنخی از محل مخفیگاه امام زمان در اطراف مکه و مدینه مؤید همین مطلب می باشد و براساس تحقیقات موساد سید حسن نصر الله که اصالت ایشان به کشور یمن باز می‌گردد همان سید یمانی است و سید علی خامنه‌ای نیز که دوران کودکی خود را در مشهد به سر برده است سید خراسانی است. این دو کسانی هستند که قبل از ظهور امام زمان (عج) با سپاه خود قیام می‌کنند.
(1) ابراج البیت: هتلی است با 601 متر ارتفاع و بلندترین برج عربستان در نزدیکی مسجدالحرام که بزرگترین ساختمان جهان محسوب می‌شود طوری ساخته شده است که خانه خدا در زیر سایه این ساختمان قرار می‌گیرد. سازندگان این هتل شرکت مجموعه بن لادن السعودیه (متعلق به خانواده اسامه بن لادن) می‌باشند. معماری آن توسط شرکت دارالهندسه و طراحی آن توسط نورمن فاستر انگلیسی سازنده بیش از 200 ابلیسک در سراسر دنیا انجام شده است.
مقاله از مریم السادات قوامی پژوهشگر 
منبع:باشگاه خبرنگاران




      

کلمه غیبت به طوری که در مجمع البیان آمده عبارتست از: در غیاب کسی عیبی از او بگویی که وجدان بیدار، تو را از آن نهی کند و اگر او بشنود، ناراحت شود، به همین جهت بدگویی دنبال سر فردی که تظاهر به فسق و گناه می کند را، جزو غیبت نشمرده اند، چون اگر بشنود که در غیاب او چنین گفته اند،ناراحت نمی شود.

 

مصادیق غیبت

مصادیق غیبت بر سه قسم است:

قسم اول :ذکر کردن چیزی که نقص شرعی یا عرفی نسبت به حال شخص غیبت شده باشد و آن چیز هم، بر شنونده پوشیده باشد به طوری که راضی به فاش شدنش نباشد و غیبت کننده هم در مقابل کوچک کردن آن شخص و عیب گذاری بر اوست.

قسم دوم: نقل عیب پنهان است،لیکن نه به قصد مذمت کردن و عیب گذاردن و پست کردن او، بلکه به غرض دیگری مانند سرگرمی یا از روی دلسوزی، عیب پنهان دیگری را نقل کند که شکّی در حرام بودنش نیست.

قسم سوم: گفتن عیب کسی نزد دیگری که آن را می داند.ظاهر بعضی از روایات آن است که از عنوان غیبت بیرون است، لیکن از تعدادی روایات استفاده می شود که این مورد نیز غیبت است.1

 

صورت های غیبت:

1. گاهی شخصی غیبت کسی را می کند و اظهار می دارد که من این عمل را انجام نمی دهم و اهل آن نیستم؛ مثلاً اظهار می دارد:الحمدللّه که من مبتلا به حبّ ریاست نیستم.

2. طریق دیگر آن است که گاهی غیبت کسی را ـ با لباس و پوشش تعریف از او ـ می کند؛ مثلاً می گوید:حیف فلانی با وجودی که این همه صفت خوب دارد، امّا صبر ندارد و زود عصبانی می شود.

3. یا اگر در مجلسی غیبتی شود و بعضی حاضران نشنوند و یکی از آنها بخواهد غافلان را متوجّه کند،بگوید:سبحان اللّه چه چیز عجیبی این شخص ذکر می کند و از این روش عیب را فاش کند.

4. و از اقسام دیگر غیبت، گوش کردن به آن است از روی تعجّب، زیرا که او اظهار تعجّب می کند که نشاط غیبت کننده زیادتر شده و او را وادار به غیبت می کند.2

5. یا گاهی اینطور اظهار می دارد که این غیبت نیست، چون به خودش هم گفته ام یا اینکه در وسط مطلبی که راجع به شخصی بیان می کند،می گوید:حالا غیبتش نباشد!! در حالی که تمامی این موارد غیبت است.

 

غیبت از گناهان کبیره است

در سوره نور آیه 19 آمده است: «و کسانی که دوست دارند خصلت ناشایست افراد با ایمان فاش شود برای آنها عذابی دردناک در دنیا و آخرت می باشد».

همچنین در سوره حجرات آیه 12 آمده است:«و لایغتَب بَعضُکُم بَعضاً اَیحِبُّ اَحَدَکُم اَن یأکُلَ لَهمَ اَخیه مَیتاً فَکَرِهتُموهُ؛ نباید بعضی از شما غیبت بعضی دیگر را بکنند آیا هیچ یک از شما دوست دارند که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ پس کراهت دارید از آن» و شاهد این احتمال هم روایت شریفی از پیامبر (ص) است که می فرماید:در شب معراج گروهی را در آتش دیدم در حالی که مردار می خوردند. از جبرئیل پرسیدم،اینها چه کسانند؟ گفت:اینها کسانی هستند که در دنیا گوشت مردم را می خوردند 3 یعنی غیبت مردم می کردند.

همچنین از پیامبر (ص) روایت شده که روز قیامت شخصی در پیشگاه حق نگهداشته شود و کتابش به او داده شود.پس حسنات خود را در آن نبیند.گوید:خداوندا! این کتاب من نیست، در آن حسنات خود را نمی بینم.به او گفته شود:همانا پروردگار تو گمراه نیست و فراموش نمی کند، عمل توبه واسطه غیبت کردن از مردم از بین رفت.پس از آن، دیگری آورده شود و کتابش را به او می دهند.پس در آن طاعت های بسیاری می بیند.بگوید:بار الها!این کتاب من نیست،زیرا که من این طاعات را نکردم.به او گفته شود:چون فلانی غیبت تو را کرده،حسنات او را به تو دادیم».4

 

آثار غیبت

پر واضح است که اگر غیبت در بین جمعیتی رایج شود، موجب کینه و حسد و بغض و عداوت شده و ریشه در جامعه می دواند، و درخت دو رویی را بارور می کند و وحدت و اتّحاد جامعه را گسسته و پایه دیانت را سست می کند.

پس بر هر مسلمانی لازم است برای حفظ خود و دیگران از فساد و نفاق و نگهداری حوزه مسلمانان و نگهداری وحدت، خود را از این رذیله حفظ کند و دیگران را نیز از این عمل قبیح،نهی نماید.

 

درمان غیبت

1. تفکّر: یکی از موانع مهم تهذیب نفس غفلت است.اگر از آثار خطرناک اخلاق رذلیه غافل هستیم، اگر درباره کیفر گناهان و عذاب اخروی فکری نمی کنیم و بالأخره اگر ایمان به معاد در عمق جانمان نفوذ نکرده و از حدّ یک مفهوم ذهنی بالاتر نرفته،چگونه می توانیم درباره تهذیب و پاکسازی نفسمان تصمیم بگیریم و او را در خواسته هایش کنترل و مهار کنیم؟ مگر به این سادگی می توان با نفس امّاره مبارزه کرد؟ غفلت،یکی از بیماریهای بزرگ نفسانی و منشأ بسیاری از بیماری هاست و دوای این درد، تفکّر، عاقبت اندیشی و تقویت نیروی ایمان می باشد.بر انسان لازم است همواره مراقب نفس خویش باشد.حضرت علی (ع) فرموده اند:«هر کس که قلبش را با تداوم فکر، آباد سازد،افعالش در باطن و ظاهر خوب خواهد شد».5

در این مرحله باید این بیماری و درمانش را خوب بشناسیم و با خود بیندیشیم و حساب کنیم که در روز چند بار این عمل (غیبت) را انجام می دهیم.

2. عزم: مرحله دوم،عزم است.عزم، میزان امتیاز انسان است، و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم او است.

جرأت بر معاصی کم کم انسان را بی عزم می کند، و این جوهر شریف را از انسان می رباید.

مرحوم شاه آبادی می فرمودند:«بیشتر از هر چیز گوش کردن به موسیقی و غنا، از انسان سلب اراده و عزم می کند».6

 

1. گناهان کبیره،شهید دستغیب، ج 2، ص 257.

2. چهل حدیث، امام خمینی، ص 317.

3. مستدرک، کتاب حج، باب 132.

4. محجة البیضاء. ج 5، ص 253.

5. غرر الحکم، ص 690.

6. چهل حدیث، امام خمینی، ص 8.

منبع:پایگاه اطلاع رسانی حوزه





      

امام زمان (عج) کجای زندگی ماست؟

منتظر امام زمان

 روزهایمان از پی هم می گذرد ،مایی که مذهبمان شیعه است،مایی که اعتقاد به وجود ائمه ای داریم که خلیفه و جانشین خداوند در زمینند،مایی که دوازده امام داریم و می گوییم دوازدهمین اماممان زنده است،نه چونان ما که او انسان کامل بر روی زمین و بنده معصوم و مطیع خداست،ثبات عالم به وجود اوست،همه به طفیل آن بنده کامل روزی می خوریم ولی، باز قصه قصه بی معرفتی و بی وفایی است...

حسین ابراهیمی در وبلاگ "سرباز صفر جنگ نرم" نوشت:
روزهایمان از پی هم می گذرد ،مایی که مذهبمان شیعه است،مایی که اعتقاد به وجود ائمه ای داریم که خلیفه و جانشین خداوند در زمینند،مایی که دوازده امام داریم و می گوییم دوازدهمین اماممان زنده است،نه چونان ما که او انسان کامل بر روی زمین و بنده معصوم و مطیع خداست،ثبات عالم به وجود اوست،همه به طفیل آن بنده کامل روزی می خوریم ولی، باز قصه قصه بی معرفتی و بی وفایی است...

او باب رسیدن به خداست و قرآن می گوید : وَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا1 ، از درب ها وارد خانه شوید؛به راستی اگر او امام ماست پس ما ماموم اوییم و ماموم باید عملش به مانند امام و متکی و پیرو او باشد اما تو بگو کیست او که من مانند او باشم؟!

اهمیت معرفت امام زمان صلوات الله علیه

اهمیت معرفت و شناخت امام زمان در مذهب ما به اهمیت اصل ایمان است از آنجا که نه یک حدیث بلکه بابی در احادیث ماست که کسی که بمیرد در حالی که امام زمان نشناس باشد به دین اسلام نمرده است بلکه چونان جاهلیت قبل از اسلام دچار انحراف و تباهی و بدآئینی بوده است.

 

آیا با امام زمان ارتباط دارید؟

امام باقر در تفسیر آیه 200 سوره آل عمران می فرمایند : رابطوا امامکم المنتظر2 ،با امام زمانتان رابطه داشته باشید ، حضرت آیت الله بهجت رحمة الله علیه در این رابطه می فرمایند: تا رابطه ما با ولیّ امر، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد.و قوّت رابطه ما با ولیّ امر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم در اصلاح نفس است.
 
باز باید از خودم بپرسم از قصه معرفت که بگذریم،چقدر امام زمان خود را یاد می کنیم که این از حداقل هاست امام زمان در کلامی می فرمایند: انا غیر مهملین لمراعاتکم ولا ناسین لذکرکم3 ، ما شما را فراموش نمی کنیم! ؛ محبت او که مظهر مهر خدای رحمان است ما را فرا گرفته اما در کدامین کوچه غفلت در این دنیای رنگ و ریا و بی وفایی گیر کرده ایم که یادی از او نمی کنیم،همان یادی که البته باب لطف و توجه خدا به ماست.
 
یکی از دستور العمل های ارتباط با امام زمان این است که برای فرج او که فرج عالم است دعا کنیم البته باز باید یادآور شوم که در این روزگار آخرالزمان یاد کردن و دعا کردن برای آن آئینه حسن حضرت پروردگار خود نعمت و رزقی بزرگ است که باز چگونه توان از عهده شکر آن بر آمد؟؛
 
قال المَهدی(عج): «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم‏»4
برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید ،زیرا همین موجب فرج و گشایش شماست .
 
یاد او باب گشایش است و دعای برای فرج او اول درهای رحمت خداوند را به روی خود ما باز می کند که این عمل خود از کمترین وظایف شیعیان آن امام منتظر در قبال حضرت است.
 
خیلی از ما بیشترین دعایی که گاهی برای امام زمان می خوانیم همین دعای "اللهم کن لولیک" است که دعای برای سلامتی حضرت است اما قدر همین دعا را هم نمی دانیم ،او گوش شنوا و چشم بینای خداوند است ،او همان مهربانی است که ما در این دوران سخت دستور داریم در خانه او برویم و از او استمداد بجوییم، این دعا ها بهانه است تا باز نام مهدی بر زبان ما جاری شود تا باز تابلوی نجات در این دوران جلوی چشممان بیاید ، پدر معنوی ما اوست ،همان پدری که چون یعقوب نبی برای فرزندان گنهکار خود استغفار می کند؛ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ5 ؛ ای پدر برای گناهان ما طلب آمرزش کن که ما خطاکار بوده ایم.

 

آیا دوست داریم امام زمان برای ما دعا کنند؟

آیا دوست داریم که مشمول دعای مستجاب امام زمان شویم؟ آیا این اراده و همت و البته اعتقاد را داریم که امام زمان برای ما و زندگی و خانواده ما دعا کنند؟ راهش دل دادن به مهدی و دعا برای اوست از جمله دلایلی که علما برای اینکه امام زمان هر کس که ایشان را یاد و دعا کند ،دعا می فرمایند ،روایت زیر است:
 
 مرحوم راوندی در کتاب الخرائج نقل می کند: گروهی از اهل اصفهان ـ از جمله ابو عباس احمد بن نصر وابو جعفر محمد بن علویه ـ برایم نقل کرده اند: در اصفهان مردی شیعه به نام عبدالرحمان بود، از او سئوال کردند: علت اینکه امامت امام علی النقی (علیه السلام) را پذیرفتی و دنبال فرد دیگری نرفتی چیست؟
 
گفت: جریانی از آن حضرت دیدم که قبول امامت آن حضرت را بر من لازم نمود. من مردی فقیر اما زباندار وپر جرأت بودم به همین جهت در سالی از سالها اهل اصفهان من را برگزیدند تا با گروهی دیگر برای دادخواهی به دربار متوکل برویم. ما رفتیم تا به بغداد رسیدیم هنگامی که در بیرون دربار بودم خبر به رسید که دستور داده شده امام علی النّقی را احضار کنند،بعد حضرتش را آوردند.
 
 من به یکی از حاضرین گفتم: این شخص که او را احضار کردند کیست؟ گفت: او مردی علوی وامام رافضی ها ست سپس گفت: به نظرم می رسد که متوکل می خواهد او را بکشد، گفتم: از جای خود تکان نمی خورم تا این مرد را بنگرم که چگونه شخصی است؟
 
او گفت: حضرت در حالی که سوار بر اسب بودند تشریف آوردند ومردم در دو طرف او صف کشیدند واو را نظاره می کردند. چون چشمانم به جمالش افتاد محبت او در دلم جای گرفت و در دل شروع کردم به دعا کردن برای او که خداوند شرّ متوکل را از حضرتش دور گرداند.
 
 حضرت در میان مردم حرکت می کرد و به یال اسب خود می نگریست نه به راست نگاه می کرد ونه به چپ، من نیز دعا برای حضرتش را در دلم تکرار می کردم.
 
چون در برابرم رسید رو به من کرد وفرمود:
 
 استجاب الله دعاک، وطوّل عمرک وکثّر مالک وولدک.
 
 یعنی: خدای دعاى تو را مستجاب کند. وعمر تو را طولانی ومال وفرزند تو را زیاد گرداند.
 
 از هیبت و وقار او بدنم لرزید ودر میان دوستانم به زمین افتادم.
 
 دوستانم از من پرسیدند، چه شد؟
 
 گفتم خیر است وجریان را به کسی نگفتم.
 
 پس از آن به اصفهان بازگشتیم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت درهایی از مال وثروت را برای من باز کرد تا جایی که اگر همین امروز درب خانه ام را ببندم قیمت اموالی که در آن دارم معادل هزاران هزار درهم است واین غیر از اموالی است که در خارج خانه دارم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت ده فرزند به من عنایت فرمود.
 
 ببینید که چگونه مولای ما امام علی نقی (علیه السلام) دعاى آن شخص را به خاطر نیکی او جبران وتلافی نمود. برای او دعا فرمود با اینکه از مؤمنان نبود. آیا گمان می کنید که اگر در حق مولای ما صاحب الزمان ارواحنا فداه دعا کنید شما را با دعاى خیر یاد نمی کند با اینکه شما از مؤمنان هستید؟6
 
..................................................................................................
پی نوشت:
1-سوره بقرة/آیه/189
 2-تفسیر برهان جلد1صفحه334
 3-بحار الانوار علامه مجلسی، ج 53، ص 175
 4-بحارالأنوار ،ج53 ، ص180 ، باب 31
5-سوره یوسف/آیه97
 6-مکیال المکارم: 1 / 333





      
   1   2      >