مجله اینترنتی فرهنگی روستای مازغ بالاشهرستان میناب |
روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است. او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: " خدایا! می خواهی که اکنون چه کنم؟ "
مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود:
مغازه ام سوخت! اما ایمانم نسوخته است! فردا شروع به کار خواهم کرد! [ شنبه 95/8/1 ] [ 12:12 عصر ] [ اسحق رنجبری درویش ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |